دعوای من و خواعرشوعرم

اره خوندم . الان بهت حق دادم . کاری نمیشه کرد . به نظرم یه کم براش قیافه بگیر ولی خیلی کش نده ‌ . یه کم طول بکشه میزنه زیر گریه که هنوز بابا زنده ست و دارید سر پولش دعوا درست میکنید. 

موضوع ماشین رو هر چه سریع تر حل کنید . با داداشاش صحبت کنه برادرت ، احتمالا با توجه به اینکه قبلن داداشاش هم زمین فروختن و گفتن بابا به ما داده بوده ، با شوهرت راه میان . موضوع رو با برادرا حل کنه . این خواهره هم به نظرم توی عمل انجام شده باشه توی رودرواسی می مونه.  وقتی با زبون اوکی گرفتید سریعدبفروشید و یکی دیگه بخرید 

ببین به نظرم دیگه با خواهره در این مورد صحبت نکن . براش قیافه بگیر. به مادرش فقط بگو من به احترام خونه ی شما ادامه ندادم‌ و امیدوارم شما اشتباه برداشت نکنید و متوجه بشید که به حرمت شما کوتاه اومدم و حق داشتم

اره قطعا باورش شده . بخصوص که از قبل حرکتهای خواهرش رو سر این مساله دیده . خدا رو شکر که شوهرت پشتته. نگران نباش انشالله به خیر میگذره

تازه ازدواج گردی؟

ببین اونا به هرحال دخترشونو بهتر میشناسن

برای من همین که امروز خواهرشوهر بزرگم زنگ زد توپید بهش دلم خنک شد

شوهرت هم تورو میشناسه هم خواهرشو

سلام عزیزم.شبت بخیر.واقعا حق داشتی ما هم که اینارو میخونیم اعصابمون بهم میریزه چه برسه به شما.ولی منم با حرف یکی دو نفر دیگه موافقم.هم مادر شوهرت هم شوهرت هردوشون این خانومو اخلاقای میشناسن.واقعا که با این سن خجالت نمیکشه اینقد سناریو میچینه  فیلم بازی میکنه.شماهم کم رو و مأخوذ به حیا هستی میدونه کار سختی نداره.اون حرف خودتونم درست بود ک این چندوقت چون کمتر به حرفش بودین احتمالن لجش گرفته خواسته ماشینو از دستتون دربیاره.یا اینقد خسیس و تنگ نظره که گفته بذار یکم پول از اینا برای خودم زنده کنم یکم بذارم برم باهاش ماشین بخرم.

من جای همسرت بودم یکم تلاش میکردم با مادره صحبت می‌کردم یا با برادرا یجوری مطرح میکردم که اوناهم بگن آره بابا این ماشینو بخشیده به شما یا چون خودتم پول گذاشتی و تا الان کارای مامانو خواهر با تو بوده و بقیه رو اینور اونور میبردی پس این حق خودته.

با سیاست و زبون بازی یه جوری ماشینو مال خودم میکردم این خواهر رو روشو کم کنم بنشونم سر جاش.اصلاااااهم ازین ب بعد آدم حسابش نمیکردم باهاش همکلام نمیشدم

اصلا اهمیتی نداره که کی حرف تقسیم شدن رو پیش کشیده، پس الکی سرش حرص نخور و نخواه که ثابت کنی، این از این.

حالا چه توی خواستگاری راست گفتن چه دروغ گفتن الان وقتش رسیده که تکلیف ماشین روشن بشه. نه پدرشوهر شما تا آخر دنیا زنده می‌موند نه شما تا ابدالدهر قرار بوده سوار این ماشین بشین اتفاقی که میخواسته دو سال دیگه بیفته بذار الان بیفته.

همسرت باید بره توی یک جلسه با حضور خواهر و بردارها و مادرش صحبت کنه ببینه که قبول دارن کل ماشین مال ایشونه؟ اگه آره که بسم‌الله، همین فردا باید سند بخوره. در اسرع وقت هم میفروختمش و یه ماشین جدید می‌خریدم که مالکیتش از روز اول با خودمه و بقیه بابتش ازم توقع سرویس دادن ندارن.

اگر هم قبول ندارن و میگن فقط به اندازه نصف پولی که داده مالکیت داره، ماشین رو بفروشین هر کسی سهمش رو برداره شما هم پول بذارین برای خودتون ماشینی بخرین که تکلیف سندش معلومه، حرف و حدیث هم نداره. پولی هم که خرج خرید ماشین جدید می‌کنین تقریبا معادل با دلار میره بالا پس نگران نباشین.

منم اگه جای شما باشم دیگه خودم رو قاطی این مسائل به هیچ‌وجه نمی‌کنم، همسرت می‌دونه با خانواده‌ش. همون شب هم که خواهرشوهرت حرف رو پیش کشید باید می‌گفتی خودتون می‌دونین با فلانی، با خودش صحبت کنین، تمااام.

مادرت رو هم اصلااا اصلاااا دخالت نده که یه وقت خدای نکرده احترامش پایین نیاد.

کاش اصلا نمیگفتی ب شوهرت

ماشین رو از دست دادید حالا

زنگ بزنید به همون داداشه بپرسید راضی هست یا نه

حالا چ فرقی داره کی اول گفته چرا کشش میدی 

شوهرت راست میگ