همین جا تاپیک زدم دوست دخترش رو که باهاش بهم خیانت کرد گرفته،بعد سه سال،همیشه تعجبم بود چطور با اخلاق گندی که داشت تونسته سه سال با یکی باشه،اینقدر تو زندگی سگ اخلاق بود حس میکردم دو قطبیه،حالا فهمیدم بعد من از دوتای دیگه هم رد شده ،اینی هم که گرفته اونی نیست که دیدمش،یادمه پیج اون دختره رو داشتم ،زده بود چقدر خوبه یه نفر باشه که عاشقانه دوست داشته باشه،شوهر سابققم که هنوز اونموقعه جدا نشده بودیم لایک کرده بود،آدم بد همیشه بده،نترسم که با دیگری خو کنی تو با من چه کردی که با او کنی
هزار تا اخلاق بد داره،فکر نکنم با اینم دووم بیاره
اون قسمت از زندگیم که یه بدشانسی بزرگ آوردم ،خیلی درد داشت ،خدایا به یه قسمت دیگه از زندگیم یه خوش شانسی بزرگ بده،که خیلی ذوق داشته باشه.
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
شرمنده اما بااین طرز صحبت کردنتون همون بشین بهش فکر کن روز به روز افسرده تر بشو همسر سابقت رشد کنه ش ...
چه حرفایی میزنید
مگه میشه فراموش کرد؟؟؟محصوصا اینکه بچه هم داشته باشید
ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
شرمنده اما بااین طرز صحبت کردنتون همون بشین بهش فکر کن روز به روز افسرده تر بشو همسر سابقت رشد کنه ش ...
چرا شما باید بیای بگی برای زن دومش آرزوی خوشبختی کن،هر کسی چوب انتخاب غلطش رو میخوره،وقتی زن آدمی میشه که رابطه های متعدد داشته که چهار تاش رو من دیدم،و از اون آدم بیماری مقاربتی گرفتم،منو زد و از خونه انداخت بیرون،زایمانم تنها بودم و بچم رو تنهایی بزرگ کردم،هیچ مهریه ایی بهم ندادو من از زیر صفر شروع کردم و خدارو شکر الان تونستم خودم رو جمع کنم و سرمایه داشته باشم،و اصلا افسرده نیستم جز حس انتقامی که هنوز نسبت به شوهر سابقم دارم،همین،مردی که اختلال شخصیت داره،من چوب انتخاب غلطم رو خوردم حالا چرا باید دیگری نخوره؟این تاپیک رو زدم برای کسایی که خیانت دیدن و همیشه پیش خودشون گفتن مگه چی کم داشتم،این اینجور مرد ها تنوع طلب هستن و باید به جای عوض کردن مدام پارتنرشون خودشون رو عوض کنن
اون قسمت از زندگیم که یه بدشانسی بزرگ آوردم ،خیلی درد داشت ،خدایا به یه قسمت دیگه از زندگیم یه خوش شانسی بزرگ بده،که خیلی ذوق داشته باشه.
خدا این مردارو از رو زمین ورداره الهیازدواجتون عاشقانه بود؟
نیمه سنتی ،چون اون منو دیده بود و اولا کلی ادای عاشقا رو درمیاورد،بعدش مشکلات شروع شد تو زندگیم دو بار خیانت دیدم و بار آخر گفت عاشق شده،دختره هم توی پروفایلش زده بود چقدر خوبه یکی اینقدر عاشقت باشه،الانم که لابد عاشق زن جدیدشه
اون قسمت از زندگیم که یه بدشانسی بزرگ آوردم ،خیلی درد داشت ،خدایا به یه قسمت دیگه از زندگیم یه خوش شانسی بزرگ بده،که خیلی ذوق داشته باشه.