توصیفش عین صحرای محشره ، اون صحنه هایی که تلویزیون نشون میداد ...جنازه ها ردیف ردیف کفن پوش ، واقعا دنیا به مو بنده
خونه های خشتی که بیشتر هم بودن با خاک یکی شده بودن ، خونه های اهنی و اجری باز تا حدی سرپا بودن
این وسط یه عده چادر مسافرتی های خارجی رو که فرستاده بودن دزدیده بودن بازار ازاد میفروختن ، تو بعضی کیسه برنج های بازار کاغذ اهدا به مردم بم پیدا میشد ، یعنی این وسط یه عده دزد هم میتازوندن که پلیس مجبور شد یه جور دیگه شهر رو کنترل کنه که هر بی سر و پایی پانشه به سمت بم
ارگ بم خودش یه تراژدی بود