قبلا خیلی پیشش احساس خوشبختی میکردم
وقتی میگفت دوستت دارم انقدر ذوق میکردم که هرگز تو زندگیم چه قبل و بعدش هیچ وقت اونجوری احساس شادی نکرده بودم
همیشه برای اومدنش به خونه ذوق داشتم آرایش مو لباس
وقتی با هم دوست بودیم شبا تا صبح از عشقش نمیخوابیدم
ولی الان وقتی میگه دوستت دارم هیچ اتفاقی تو قلبم نمیفته حتی دلم نمیخواد بگم منم
یعنی اصلا «منم»به دهنم نمیاد که بخوام بگم
دیگه حس میکنم ذوق ندارم براش همه چیو تعریف کنم
دیگه ذوق ندارم برای خودش و درست کردن رابطمون بجنگم و حس میکنم هیچ وقت دیگه رابطمون درست نمیشه
میخواستم حامله شم گفتم شاید بهتر شم ولی همه اینجا دعوام کردن که نکن 🤕
چیکار کنم ؟ جدا شم ؟