بچه ها میدونید یه پسری هست خیلی دوستم داره خیلی زیاد من الان نزدیک ۲۳ سالمه تاحالا کسیو باور نکردم و حتی نخواستمم وارد رابطه ای شم ولی این به نفر اینقدر دوستم داشت که متوجه شدم حتی برای خواستگاری پیش قدم شد از اون سر کشور شروع کرد به کار واسه خرید و خونه و ماشین، من اولش نمیدونستم بهم علاقه داره ولی وقتی فهمیدم جوابش کردم اون شماله و من شیراز خانواده دوتامون به جورایی مذهیبن و میدونم هیچ وقت راضی نمیشدن برای همین ردش کردم میدونم دلش روی شونه هام سنگینی میکنه میدونم بعد از رد کردن چقدر شکست ولی نمیتونستم امیدوارش کنم و بعد اتفاقای بدتری براش بیوفته چون برام مهم بود ردش کردم بره پی زندگیش دوسشم داشتم ولی خوب منطقم نذاشت کار درستی کردم؟….
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
میدونم بعد از اون هیچ کسی منو اینقدر دوست نداره ولی از خانوادم مطمئن بودم به هیچ عنوانی راضی نمیشدن ...
خونواده شوهر منم ب شدت با من مخالف بودن ولی شوهرم کوتاه نیومد و ازدواج کردیم، الان خداروشکر رابطمون عالیه اونایی ک مخالفم بودن الان بیشتر از همه دوسم دارن و باهم اوکی هستیم
خونواده شوهر منم ب شدت با من مخالف بودن ولی شوهرم کوتاه نیومد و ازدواج کردیم، الان خداروشکر رابطمون ...
چقدر عالی خوشحالم که حداقل یکی به اونی که دوسش داره رسیده حس خیلی خوبه ایشالا همیشه خوشبخت باشین و به پای هم پیرشین مراقب اسن نعمت باش خدا به هرکسی نمیده:)
ممنون عزیزم اینم بدون شانس یبار دم خونه ادم میاد، آخه چرا با اینده خودت بخاطر دیگران بازی میکنی
میدونم همین یه باره اون واسه من اشک ریخت همه کار کرد ولی من تنها لطفی که میتونستم بهش بکنم این بود از زندگیش خارج شم هرچند بعد از امشب دیگه ادم سالق نمیشم
یکی اینکه راهمون خیلی دور بود شمال و شیراز دوم خانواده مذهبی بودن و سوم اینکه سطح اجتماعی هامون متفاوت بود من میتپنستم پاش وایسم همه چی رو جور کنه ولی مطمئنم خانوادم هیچ وقت راضی نمیشدن و اونخورد میشد….. اینقدر دوستش دارم که بزارم بره ولی بدشکستمش دارم تاوانشو میبینم