من دیوانه وار یه پسره رو دوست داشتم
( پسره با من خییلی شوخی میکرد و نگاه میکرد منو )
منم با کاراش ، عاشقش شدم
پسره ازدواج کرد
الان دوباره میخواست باهام یه بار شوخی کنه ، اصلا دیگه نخندیدم
چون متاهله ...
با اینکه زملن مجردیش ، میمردم واسش
همه چیز ذات ادماست