2777
2789

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

قفل میشمم این مواقع یادم میرن

ولی ایناییکه همیشه دست و پاهاشون یخه،،،خیلی بیشتر از بقیه گناه دارن😓😓چون خیلی بیشتر ازبقیه فکرمیکنن و همین باعث میشه بیشتر تمرکزقلب روی پمپاژ خون ب سمت مغزباشه.این آدما،آدمایین ک یک رنج بزرگی رو تحمل کردن و یک غصه ی بزرگ و یک زخم ناحق تو دلشون هست...💔💔 

توی یه جمعی

خیلی جدی داشتم صحبت میکردم راجع به شرایط اقتصادی

خواستم بگم فلانی کفگیرش خورده تهِ دیگ


با لحن اعتراضی برگشتم گفتم فلانی الان تهدیگش خورده کفِ *یر 

حضار رو فقط باید از کف زمین جمعشون میکردی😂

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
توی یه جمعیخیلی جدی داشتم صحبت میکردم راجع به شرایط اقتصادیخواستم بگم فلانی کفگیرش خورده تهِ دیگبا ل ...

😂😂😂خدانكشتت

حالا كجا داشتى سخنرانى ميكردى؟

😂😂😂خدانكشتتحالا كجا داشتى سخنرانى ميكردى؟

توی جمع دوستان و همکاران😂

فک کنم فقط من خاطره گفتم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

ما ی فامیل داشتیم پاش شکسته بود عملش کردن آوردن تو بخش  بعد ی پرستار اومد اتاقش مریض گفت با این دستگاهتون پای منو (همون پایی ک شکسته بود گچ گرفته بودن ) یکم با دستگاه بکشید بالا ....

آقا این پرستاره ی دکمرو زد دستگاه هنگ کرد پای فامیلامون رفت بالا کم کم رفت بالاتر آخر سر پاش چسبیده بود ب سقف سرش رو تخت کلا برعکس شده بود 😂😂😂😂😂😂

فیلمش تو اتاق ضبط شده بود من دیدم ینی جر خوردم 😂😂

تصورشم عالیه😂😂

خدا منو ببخشه انقدر خندیدم جی..ش کردم زیرم اونموقع

توی جمع دوستان و همکاران😂فک کنم فقط من خاطره گفتم

واى بد شد كه😂

اره ول كن من انقدر خاطره تعريف كنم حالا برات هعى بخندى

حالا من كلى خاطره دارم ولى همش از خنگى زيادم نشات ميگيره

يبار تو دانشگاه من اومدم از پله ها يه طورى سر بخورم مثل سرسره رفتما پايين همين طورى داشتم ميرفتم يهو افتادم خوردم به كسى ديدم استادمونه اومدم خونه اشكم دراومده بود به مامانم تعريف ميكردم اومده ميپرسه استادتون كه زن ندارن😕😂اينم از مامان ما

واى بد شد كه😂اره ول كن من انقدر خاطره تعريف كنم حالا برات هعى بخندىحالا من كلى خاطره دارم ولى همش ا ...

حالا گفتی دانشگاه یاد دانشجویی خودم افتادم

ما کلا با همکلاسیا بینمون رواج داشت اساتید رو بین خودمون با اسم کوچیک صدا میکردیم

یه استادی داشتیم خیلی جنتلمن، اتو کشیده، مثلا حول و حوش ۵۰ سال، از این خانواده دارای متشخص

بعد اسم این بنده خدا احسان بود

نشسته بودیم سر کلاسش منتظر بودیم بیاد

هی داشتیم درباره‌ش حرف میزدیم

احسان اینجور، احسان اونجور

در باز شد اومد داخل

به طور احمقانه ای بلند شدم بعد گفتم احسان خیلی دیر اومدی😂


قشنگ میخواستم بمیرم


اون طفلکی هم با یه خنده محجوبی زیر سبیلی رد کرد قضیه رو چیزی نگفت بهم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792