از خاطرات خنده دارتونو بگيد

براى منم زنعموم مرده بود من هر كارى ميكردم گريم نميومد عموى سومم ميديد همه گريه ميكنن فقط منو خودشو اجيم گريه نميكنيم اومد يه مشت خاک برداشت يكم زد به چشمايه من يكمم خودشو اجيم حالا ما اشكمون بند نميومد همه ميگفتن چقدر اينا زنعموشو دوست داشتن فقط بعد بابامو عموهامم ميزدن رو سرشون گريه ميكردن حالا من زل زده بودم به قيافه ها و حركاتشون هعى ميخنديدم اخر سر تازه اومده بوديم اينجا يكم تركيم اوايل بد بود يه هر حرفى ميزدم اشتباه ميگفتم هعى همه ميخنديدن

يعنى هيچ ضايع بازى تو زندگى نكردى؟

چه استاد متشخصى 

استادايه ماهم بعضياشون ما و اونا باهم خيلى راحتيم فقط تو زمينه اسم صدا زدن استادامون با ماراحتن تو كلاس فاميلى صدا نميزنم

الان من داشتم تصور ميکردم من بن استادمون ميگفتم ارمين دير كردى باز چه دلقک بازى راه مينداخت😂

ميبينمشون دلم باز ميشه از بس دلقكن دل به دلمون ميدن نميدونم شايد خيلى جوونن واسه همونه 

يادم باشه هر بار كه دير ميكنه يه روز بهش بگم 

پلان كشيديم برگشته ميگه اينجا تو ويلات پس كجا ميخورن 

ويلاعه ها ملت ميرن عشقو حال براى بازى و خوردن و...

برگشتم با حيرت ميگم استاد همه خنديدن😂