برام شعر میگه نه الکی شعر های ادبی و من با هر شعرش دوباره عاشقش میشم همچنین اکثر شبایی که میاد خونه یه شاخه گل رندوم هم میگیر
وقتی توی دوران عقد متوجه شدم سرطان معده دارم ، منو رها نکرد و نذاشت هیچکس از خانواده خودش متوجه بشه... به تنهایی حتی بدون کمک خواستن از خانواده خودم توی شهر غریب پا به پام برای درمان شدنم تلاش کرد ... عمل کردم بهبود پیدا کردم و بعد عروسی گرفتیم🙂
خوزستان
ممنونم لطف دارید عزیزم 💓
آره، میفهمم چی میگی و میدونم چقدر سخته.شوهر من دقیقا برعکس شوهر شماست.پرکار، با برنامه، منظم، فقط خودخواه و بی احساس. اصلا ازدواجش با من بخاطر موقعیت خوب خانوادگی و مالی من بوده.زندگی تو سخت تره،ولی کلا نباید زندگی و خوشبختیمونو وابسته به یک نفر بکنیم حالا چه شوهر باشه چه بچه چه مادر و پدر
درست می گی شما.من تمام تلاشم را کردم که ازش مردی بسازم که خودم دوست دارم ولی نشد که نشد. آخر به این نتیجه رسیدم که قادر به تغییر دادن هیچ کسی جز خودم نیستم.اونهم آدم بدذاتی نیست و اتفاقا خیلی خوش قلب و مهربان و درستکاره ولی خوب چه فایده به شدت روی اعصابه و کنار اومدن باهاش و تحمل کردنش خیلی کار سختیه! من نه از اون و نه هیچ بنی بشر دیگه ای انتظار عشق و توجه ندارم چون این مرد از عشق سیرابم کرد من فقط آرامش می خوام دلم می خواد هیچ وقت نبینمش نه شوهرمو و نه هیچ مرد دیگه ای رو.راهمو ازش جدا کردم ما طلاق عاطفی گرفتیم اون خیلی تلاش می کنه ولی فایده ای ندارد و من دیر یا زود ترکش خواهم کرد. به لحاظ مالی هم شرایط بدی ندارم و خدارو شکر محتاج کسی نیستم.فقط جرات زدن تیر خلاص را ندارم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز