پیرزنام همش ته خونم حوصله آدما رو ندارم
انگیزه ای ندارم
دوست پسر و عشقی هم تا حالا نداشتم
خدایی چطور زندگی
اوج جوونی ادم الانه
الان ک اینجوریم تو سی سالکی خدا میدونه چهجوریم
دانشجو هم هستم فشار درسا هم دیونم کردن کاش همون ۱۶سالگی با اولین خواستگارم ازدواج کرده بودم راحت بودم عقق درس میخوام چیکار
الان تو خونم نشسته بودم مسافرت میرفتم ی همدمی داشتم
کاش کلاس نزاشته بودم قصد ادامه تحصیل دارم🥺