2777
2789

داداشم فوت شده دو سال پیش دو هفته دیگه میشه ۲ سال خیلی غمش برام بزرگ وقتی یادش میفتم میخوام دیوونه بشم اون مظلومیتش اون امیدش به خوب شدن رو یادم میاد میخوام دق کنم حیف از جوونیش من خیلی خیلی دوسش داشتم کاش بیشتر کنارش بودم کاش بیشتر باهاش وقت میگذروندم 

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

بابای من سرطان داشت پارسال فوت شد

از اونموقع فوبیا گرفتم که نکنه یهو مامانم سرطان بگیره

اصلا آرامش روحی ندارم😭

من پشت کنکور نیستم پشت رویاهامم💓                          یکی از سخت ترین قسمت های نشدن اینه که میبینی برای بقیه چقدر راحت میشه و تو درحالی تمام تلاشت رو کردی باید حسرت بخوری🙂                                                                                                                  برای رسیدن به آرزوم برام دعا کنین♥️

دیگه بعد چند سال کمتر گریت میگیره ولی داغت یجوری جیگرتو میسوزونه مثلا لحظاتو تصور میکنی میگی اگه الان بود اینکارو میکرد یا کاش این چیرو میدید اینا دلتو اتیش میزنه

درخواست دوستی قبول نمیکنم،،، 

وای داداشییی جیگرم و اتیش زدی داداش😭😭😭😭خواهر بمیرم واست منم یک ساله برادرمو از دست دادم

روح برادرت در ارامش خدا صبرت بده

(و من ایمان دارم اگر روزی مرا در قبری بخوابانند روح هزاران حیوان برای آرامشم دست به دامان خدا خواهند شد🕊🤍)!  "میشه واسه برادرِ آسمونیم صلوات بفرستید💚

🖤🖤🖤داداش من دوماهه فوت شدهمامانم داره دیوونه میشهحتی یه ثانیه هم از فکرش بیرون نمیره

روحش شاد حق داره مامان من هنوزم براش عادی نشده هر وقت حرفش میشه سریع گریش میگیره 

خدا رحمتش کنه عزیزم. کاملا درکت میکنم. بابا جونم ۹ سال پیش فوت کرد همش ۵۲ سالش بود. هنوز داغش برام تازس. وقتی یاد روز فوت و خاکسپاریش میفتم به معنای واقعی جگرم میسوزه، قلبم قشنگ تیر میکشه

بابای من سرطان داشت پارسال فوت شداز اونموقع فوبیا گرفتم که نکنه یهو مامانم سرطان بگیرهاصلا آرامش روح ...

روحش شاد عزیزم برادر منم سرطان داشت متاسفانه ما خیلی خیلی دیر فهمیدیم وقتی که کار از کار گذشته بود

نه عزیزم چرا نترس ربطی نداره سرنوشت آدما متفاوت

دیگه بعد چند سال کمتر گریت میگیره ولی داغت یجوری جیگرتو میسوزونه مثلا لحظاتو تصور میکنی میگی اگه الا ...

اره دقیقا مثلا سال ۱۴۰۱ شب یلدا بود خونه پدرم مریض بود یه عکسم گرفتیم من نه پارسال و نه امسال اصلا دل خوشی از شب یلدا نداشتم عکسم نگرفتم گاهی میگم شاید من خیلی آدم بی عاریم که بعد اون دارم زندگی میکنم 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792