بعد اصرار های فراوان از طرف دوست بابام دعوت شدیم خونشون
کاش لااقل خونه رو جارو میکرد پر از مو روی موکت که بدترررر ادم میشست به لباسش مو میچسبید😂😑😑
بعد چایی اورد برامون استکان ها تابه تا موقع غذا خوردن ظرف ها یکیش شیشه ایی یکیش سفید یکی با گل ابی کلا این هیچی حالا پر لک تو خورشت خوریش یه تیکه کوچولو غذا چسبیده بود از قبل من داشتم خورشت میریختم با ناخن یهو کندم کسی نبینه حالش بدشه😫😣
خودم به زور شام خوردم نمیرفت پایین اصلا
موثع ظرف شستن که نگم