من خودم اره...
با کمربند جلو روی مامانم وایستاد گفت یا خفه میشی یا میزنم تو صورتت (حق با مامانم بود تو دعوا)..
منم رفتم کمربندو ازش بگیرم زد رو دستم... جاش تا چند روز بود رو دستم... اون موقم دانش اموز بودم همکلاسی هام دیدن ...
هیچ وقت نمی بخشمش.. با وحشت و ترس تو خونهش بزرگ شدم...
می سپرمش ب خدا...