سلام یساله عقدم ادم اروم و ساکتیم فقط با شوهرم و خانواده خودم حرف میزنم
خانواده شوهرمم میدونستن اخلاقم اینجوریه چون فامیل دور هستیم بعد همش گیر دادن به من که چرا ساکتی چرا حرف نمیزنی بخدا من حوصله حرف زدن ندارم فقط دوس دارم شنونده باشم کلا از بچگی اینجوریم همش دارم بدتر میشم خانوادمم همینن پدرم خدا بیامرز اینجوری بود وقتی مهمون برامون میومد هیچ باهاشون حرف نمیزد منم بردم به پدرم
دیشب مهمون جاریم بودیم فامیلا پدر شوهرمم اونجا بودن بعد گیر داده بودن چرا عروستون ساکته حرف نمیزنه منم گفتم چی بگم اخه پونصدبار گفتن بعد یکی از برادر شوهرام شوخه این وسط میگفت سایلنته فلان واقعا بهم برخورد بعد خودش انقد حرف میزنه ادم سردرد میگیره همش هم چرت و پرت
بخدا خسته شدم اخه به کسی چه که من چرا ساکتم اینم بگم از جمع متنفرم چون از بس بهم میگن چرا ساکتی متنفرم از جمع خیلی درونگرام و کم رو حتی بعضی روزا با خانواده خودمم حرف نمیزنم حوصله ندارم واقعا دیشب ناراحت شدم از حرف مادر شوهرم و برادر شوهرم میگفتن هیچ با ماهم حرف نمیزنه این یسال فقط با شوهرش حرف میزنه