خجالتهای اوایل عقدبیاین بگین دلمون واشه😄

وای بسه دیگه

چه حرفا که نمیزنین

خوب شما اینطوری نباش

دو دقیقه اومدیم تاپیک بخونیم دهنمونو سرویس کردی بس رفتی بالای منبر

حق داری عزیزم توجه نکن

من خودم قبل دانشگاه با پسری حتی حرف میزدم صدام میلرزید ولی الآن دیگه درست حرف میزنم

یا دوست پسر نداشتم هنوزم اسم ازدواج میاد دلهره و خجالت سراغم میاد

طبیعیه یه سری چیزا

فدات عزیزم😘

فک کنم مادر شوهرتع ولم نمیکنه

جو گرفته بودت حتما با دخترای فامیل هم فاز گرفته بودی مث دخترعمه ی من

😐😂از استرس و ترس مردم بهم ریخت مردم عصبی شد😂جوری بود که عقد کردیم فورا پریود شدم با اینکه ۱۰ روز شده بود پاک شده بودم

بعدم من همش مریض میشدم و کم رو بودم حرف نمیزدم اونم احساساتی و پرو

فکر می‌کرد نمیخوامش‌ 

چقدر بعدش دعوا و جروبحث پیش اومد

😄😄😄خیلی راحت بودی 

ما هنوزم بعد ۱۲ سال جلوی دیگران حجب و حیا داریم

ولی تو تنهایی هامون بی حیاییم😅

حتی پشت سرمون حرف زده بودن که فلانی به زنش محل نمیزاره

چون شوهرم تو جمع از اونا نیست که بهم بچسبه 

میگه همیشه دوست دارم روبه روم باشی هی نگات کنم

واقعا هم همینه تو جمع از هم دور نشستیم ولی مرتب با چشم باهام حرف میزنیم و میخندیم

چه گیری دادی به این بدبخت؟؟؟

یهو یه کاری کرده دیگه

خدا میدونه چقدر ازون ماجرا گذاشته 

حالا شما ول نمیکنی... ۱۰ بار بهش گفتی بچه و زخمت و فلان

اصلا شوهرشه دلش خواسته بزنه. به شما چه مربوط اه

جوابش ندین لطفا چه اعصابی دارین 

بقیش تعریف کنید خیلی خوبههه😂

من برای خالم میگم قدیم دوران نامزدی نمیزاشتن دختر بره خونه پسر بمونه برای همین خبری از بوس و.. فلان نبوده شب عروسی که شوهر خالم میاد نزدیک خالم شه خالم میگه از ترسم یدونه زدم با پام بهش تا یه هفته نیومد نزدیکم سنش کم بوده و تا شب عروسی هم نگفته بودن که چی به چیه اون موقع میگن اینم از ترسش یدونه به اون بخت برگشته میرنه😂😂

هنوز دنباله داره فضل پراکندی هات؟؟؟ چرا نمیکشی بیرون از این بیچاره

این عقده ای بازیا چیه؟

شاید الان بهترین زندگی رو‌داره

اون لحظهه یک آن یک کاری کرده

از شما کمک خواسته آیا؟؟؟؟

گفت که بخندیم و تموم بشه بره

چقد گند اخلاقی تو زن. اهههههههه

۲۰سال گذشته‌‌.

دخترای اون زمان با زمان خودشون مقایسه میکنن

من ۱سال نامزدی نه خونشون دسشویی میرفتم نه موفعی کن بیرون بودیم🤣

هرچی‌هم میگفت بریم یه چیزی بخوریم قبول نمیکردم که ولش کن،نمیدونم فازم چی بود😂😂

مامانم تعریف میکنه.... از قدیم

عمه ام تازه عقد کرده بوده؛ آقا هم پسر خاله بوده غریبه و ناشناس نبوده

نمیذاشتن که همو ببینن و بیرون و بوس و بغل و... مثل الان که نبوده

شوهر عمم ؛ میخواسته بیاد خانونش رو ببینه

اما از ترسش که راهش ندن ، در نمیزنه

از دیوار میاد تو حیاط

میره عمه رو پیدا میکنه و یه کنج خلوت گیرش میاره و یه ماچش میکنه

داشته یواشکی میرفته که عمو هام( داداشای زنش) سر میرسن 

و تا جا داشته این شوهر بیزبون رو میزنن که به خواهرمون دست درازی کردی🤣🤣🤣🤣🤣

من شوهرم خودش چند وقت بعد عقد بهم گفت شماره کارتتو بده ولی من روم نشد گفتم پول لازم ندارم داشته باشم از بابام میگیرم و این حرفا الان باید بزور ازش پول بگیرم خودش میگه من فک میکردم همیشه همینجوری میمونی کلی خوشحال بودم🥲😂