ی خاطره از دیشب میگم😂🥴🥴🥴ما یکسال و نیم دوست بودیم الان ی هفتس نامزد کردیم🥴دیشب نامزدم اومد خونمون مامان و بابامم تو حال بودن مام تو حال
🤣🤣😂همش میگف بریم اتاق خجالت کشیدم پیش خانوادم
اونم سندرم دست بیقرار داره
هرچی جلوشو میگرفتم فایده نداشت
یبار دستمو میگرف
😂🤣🥴🥴ب بهانه های مختلف دستمو میگرف تا مامانم اینا روشونو میکردن اون ور شروع ب ماچ کردن میکرد🥴🥴🤣 دستشو میزد ب.....🥴🥴🤣خجالتم نمیکشید