الان ۲۷ هفته
البته بارداری اولمه
ببین من کلا یه مشکلی تو ذهنم دارم که نمیدونم چیه و پیش دکتر و روانشناسم نرفتم اصلا خودم بهش میگم ترس از اینده و ترس از تغییر
مثلا اتفاقات مهم زندگیم همون برام همینطور بودن عقد، عروسی، باردار شدن، دنیا اومدن بچه
مجرد که بودم همش میگفت الان نه الان نه دیرتر ازدواج میکنم همش از بعدش میترسیدم که چی میشه عقد کردم دیدم هیچی نمیشه بعدش از عروسی میترسیدم که از خونه بابام بیام بیرون و برم خونه جدید چی میشه همش دلهره شو داشتم بعد عروسیم دیدم اینم چیز خاصی نیست دوباره برای باردار شدن گفتم هرچی دیرتر بچه دار شم بهتره (نگو اون ترسه بوده که باعث میشده من عقب بندازم و بهونه بیارم پیش شوهرم) تا اینکه خداخواسته باردار شدم و الانم گاهی استرس اینو دارم که به دنیا بیاد چی میشه ولیییی ایندفه میخوام بهش بها ندم دیگه خستم کرده
هیچی نمیشه دنیام قشنگ میشه یه کوچولو میاد تو زندگیم ایندفه دیدم اون حس تو ذهنم یه دروغگوعه فقط منو میترسونه از همه چی
خلاصه که تا قبل بچه همش میخواستم دیرتر بشه ولی باردار شدم و یه حالتی شبیه به اینکه من خودم استرس دارم چجوری از پس استرس بچه داری بربیام هنوز خودم قوی نیستم چجوری میتونم یه بچه قوی بار بیارم
نمیدونم خلاصه که چیکار میتونم بکنم ولی واقعا همیشه اذیتم کرد این حس مضخرف