همسرم اصرار داره دخترم بدیم بهزیستی

فدات شم ممنون..پناه بر خدا 

عزیزم نگهداری از اون بچه واقعا سخته و توان جسمی و روحی بسیار بالایی میخواد که هر کسی از پسش برنمیاد با این وضعیت هم خودتون از پا میفتید هم زندگیتون نابود میشه هم برای اون بچه سخت تره توی اون مراکز بهتر میدونن چطور ازش نگهداری کنن

حرفی نزن که زندگی انقدر بچرخونتت که خودت دچار شی

این مادر خودشم درد داره ولی چاره نداره

خدای من چه شرایط سختی،حتی تصورشم باعث شد اشکم دربیاد.چقد شما صبوری.

واقعا نمیدونم باید چیکار کنی،خودم مادرم جدا شدن از بچه خیلی سخته حتی اگه معلول باشه،از طرفی فشار های شوهرتون و سختی های روزانه و مطمئنا وقتی نمیمونه برای بچه بزرگترتون بزارید.فقط از خدا میخام خودش یه راه درست جلو پاتون بزاره

خدا ان شاءالله کمکتون کنه عزیزم ،واقعا نگهداری بچه‌ها ی اوتیسم خیلی سخته ، حرف شما کاملا صحيح است بعضی داروها بیماری را تشدید می کنه .

چقدر شرایطت سخته

میدونی این بچه وشرایطش خودبخود سخت هست

اما من میدونم ومیتونم بفهمم اخلاق شوهرت خیلی سختترش کرده

چون دقیقا دارم با موجودی مثل همسر شما زندگی میکنم

هیچ وقت در کنارش آرامش ندارم

وجود همسر همراه میتونه کلی از سختیای راه کم کنه

ولی امان از روزی که هم تنهایی وهم باید یکی رو عین دشمن تحملش کنی😭

👍👍😔

آخی عزیزم

منم از اولش مشکل دارم

مشکلمم بددهنی وعصبی بودنشه وهمینطور بددل وشکاکه

ولی تصور یک بچه مریض در کنار این موجود واقعا وحشتناکه

خدا بهت توان بده عزیزم

من میفهممت عمیقا

من خاله ام داشت تا جایی که تونست خودش نگه داشت دخترش هیکلی و بلند و تپل و خاله ام لاغر و کوتاه مامانش را کتک میزد مجبور شد بزاره بهزیستی ولی داغون شد  از فکر دخترش

عزیزم انشاالله مشکلتون به بهترین نحو حل بشه واقعا سخته،،،، اگر تحمل دارید میتونید بزارید مرکز نگهداری اما مرتب بهش سر بزنید و مواظبش باشید

حتما که این کار براتون خیلی خیلی سخته اما در هر صورت این یک بیماری هست که نیاز به شرایط و نگهداری خاصی داره به هر حال اون مراکز شناخت و آشنایی بیشتری نسبت به این بیماری دارن و شرایط بهتری برای نگهداریش فراهم هست و مهم تر از همه اینکه شما یک فرزند سالم هم دارید که باید فکر روح و روان اون بچه هم باشید که بتونه در آرامش زندگی کنه 

ان شاءالله بتونید یک تصمیم درست بگیرید 

و به آرامش برسید 

و یه سوال اینکه اون بچه شناخت و وابستگی نسبت به شما داره؟

عزیزم خیلی شرایط سختی داری 

من حتی با خوندن درد و دلات خسته شدم..میخام بگم حست کردم که چقدر فشار روته 

ولی من یکی رو میشناختم باهمین شرایط ..آخر زن و شوهر به مشکل خوردن خانم مجبور شد ببره بهزیستی 

اوایل براش سخت بود ..ولی الان میگن عادت کرده و عید به عید میاره خونه 

وزندگیشون فرق کرده

توام تصمیم درست بگیر ..خودتم سنی نداری ..برو اونجا رو ببین باهاشون صجبت کن