سلام دوستان مادرشوهرم امشب خونمون بود لازمه بدونین که اونقد این خانم ساده و گیج ومنگ به نظر میاد و واقعا من اوایل عروسیمون فک میکردم چقد آدم ساده وبی ریایی وواقعا دوستش داشتم ازه ته دلم البته اونم اوایل بدک نبود الان فکرش میکنم گاهی حرفایی میپروند ومن به حساب ساده لوحیش میزاشتم الان امشب یه چیزی گفت راجب اون یکی جاریم من واقعا دیگه حالم بده که تو همچین خانواده ای گیر افتادم جاریم دخترعمه اشونه باهم دیگه چپن ازهمون روزای اول قبلا جاریم گفت که وقتی خونه نبودم انگار خاله شوهرش بامادرشوهرم رفتن خونش یه لباسش نیست گم شده اون ربطش دادکه اره تیشرتمو بردن طلسمم کنن وفلان من خندم گرفت به این حرفش وخرافاتی بودنش وخز بودن تفکراتش حالا امشب مادرشوهرم اینجا بود گفت جاریم رفته فلان شهر معروفه به دعا وطلسم اینا اونجا انجام میدن قسم خورد گفت ازاون دنیا میترسم وگرنه کاری میکنم پسرم طلاقش بده منظورشو واضح گفت یعنی دعاوجادو میکنه حالت تهوع گرفتم نمیدونم ازشوک ازترس نکنه همچین کارایی هم بامن کرده باشن گرچه اعتقاد ندارم ولی ترس تو وجودم رخنه کرده میدونم که بی راه نمیگه یادمه چندوقت پیش پدرشوهرم گقت بچه دومو بیار پسر بیتر باز من خندیدم گفت نخند هروقت خواستی اقدام کنی بهم بگو جایی بلدم تاپسر بشه منظورش بازهمین دعا واینا بود من به شوخی مسخره گرفتم ولی الان تن وبدنم به لرزه افتاده
چله بقره دعا و طلسم رو باطل رو میکنهاگه خوندنش برات سخته تند خوانیش رو دانلود کن بذار تو خونه پخش ب ...
پسرم مشکلات رفتاری داره کلافم کرده دائم خونمون دعوا دادوبیداد پرخاشگری امروز نزدیک بود خودکشی کنم نمیدونم میگم نکنه چیزی باشه
ولی خوب زیاد خونمون نمیان هفت هشت ماه یبار همشم نشسته یجا من دائم کل خونه روزیررو میکنم براتمیزی تاحالا چیزی ندیدم فقط تو وسایل شوهرم یبار یه دعا دیدم که البته خودش خبر داشت گفت برازق وروزی مغازه است نگاش کردم راست بود فک کنم پرتش دادم
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
راجب دعا اینو بگم من اصلا هیچ جوره تو کتم نمیره ولی ی گوشه از ذهنم رو ی معما گرفته
ی خواستگار پر پاقرص از فامیل داشتم سنم کم بود ک چند بار جواب رد میدادم بهش ی بار خونه مون ختم قرآن داشتیم مادرش اومد و من چون جزئ اضافه نبود جزئ دست خودمو دادم بهش برا همین دقیقا یادمه کدوم کتاب دست مادرش بود . بعد چند ماه ک داشتبم مرتب میکردیم لاش ی برگه دیدم تا شده و چسب شده ک نمیدونم چرا ننداختم و بازش کردم عربی توش نوشته بود فهمیدم دعا هست اما گذاشتم موند همونجا تا چند یال هیچ جوره نمیشد ازدواج کنم همچنان همون آقا خواستگارم بود تا اینکه ی بار اونو برداشتم انداختم چاه توالت چند ماه نشد ازدواج کردم و همزمان خواستگارای خیلی عالی اومد برام اون مدت ک خودشون میگفتن چند ساله میخواستیم بیایم جور نمیشد الان موندم قضیه چیه کاش ی توضیح علمی براش بود
آره خیلی میترسم از اون خانم. رفتارش هم عجیبه سنش بالاست هوو داشت سی سال پیش هووش همینطوری نشسته می میره بعد اون همسرش کلا رهاش میکنه ولی هیچکس نفهمید بینشون چی گذشت
همه میگن اهل جادو جمبله ولی زندگی داغونی هم داره خدا میدونه
این چیزا هم ممکن دلایل روانشناسی داشته باشه هم طلسم و خب حتما لازم نیست کاغذی تو خونهاتون انداخته ب ...
من چیزی نمیگم ببین من غریبه ام برای همین اونقدر دیر شناختم و الان توشوکم جاریم دخترعمشونه گفت زنداییم به ظاهرساده میادو همدیگرو متهم کردن به اهل جادو جنبل اونا ازهمه چی هم خبر دارن قاعدتا