۴سال ازدواج کردم خواهرشوهرم هم سنه منه تقریبا من ازش سرترم از لحاظ درسی و اون همیشه به من حسودی میکرد با اینکه آدم خاکی هستم و خونگرمم اما هیچ وقت با من دلش صاف نبود الان جاریم تازه اومده فامیلشونه همش پیش همن جاریم دکتره و پولداره منم شاغلم ولی وضعم معمولیه خواهرشوهرم همش میچسبه بهش هی آبجی آبجی میکنه بهش در صورتی که منو به اسم صدا میزنه من ازش بزرگترم حالا این به کنار خیلی ناراحت میشم اصلا منو تحویل نمیگیرن جاریم هم همش با اونه و به من محل نمیده منم خوشم نمیاد باهاش گرم بگیرم ولی چون جمعیت خانواده هم کمه و فقط ما دوتا جاری هستیم خیلی سخته میرم تحویلم نمیگیرن نرم هم نمیشه همش مدام در حال کادو خریدن باهمن و باهم میرن بیرون من اصلا به روی خودم نمیارم ولی ته دلم ناراحتم که هیچ ارج و قربی بین خانواده همسرم ندارم چون اون دکتره و پولداره و خونه و ماشین داره محترمه 😅🥲