۱۵ سالمه خواهرم ۱۰ سالشه
۱۰ روزه نابود شدیم همش تنش دعوا فحشای بد گریه
دیگه نمیتونم به بدبختی کنارهم نگهشون داشتم بخاطر خواهرم و خودم
اگه مامانم بمونه هر سه تامون نابود میشیم چون هرشب دعواس
چکار کنم گریه ام واینمیسته
حس میکنم دعایی چیزیه آخه خوب بودیم
شهریور رفتیم مسافرت کلی خوش گذشت تا آذر خیلی خوب بودیم
از آذر به بعد شروع شد
چکار کنم بابامم نمیزاره با مامانم بریم
دارم دق میکنم فردا هم امتحان ریاضی دارم هیچی بلد نیستم
مامانم گفت تا آخر امتحانات میمونم بعدش میرم
من بدون مامانم چیکار کنم ای خدااااا من میمیرم
من ب درک خواهرم چیی
ای خدااااا متنفرم از این زندگی
بنظرتون دعا نیست؟ چجوری بفهمم غیر از دعا نویس و ....