دارم باورمو به خدا از دست میدم همش امید میبندم و بعد میبینم تو بدترین شرایط بدترین اتفاقا میفته. کار کردم کلی قرض بالا اومد کارمو تعطیل کردم گفتم بشینم درسمو بخونم هر روز یه اتفاق میفته حتی از پس هزینه های درسمم کامل برنمیام نمیدونم چرا خدا نمیخواد من هیچ راهی تو زندگیم باز بشه
چیبگم اخه حرفایی که باید بزنم اینقدر طولانیه که تا صبحم بگم کمه
ولی خلاصش اینه که جنبه های مثبت زندگیت رو ببین و از سختیا درس بگیر و راه های دیگه رو امتحان کن
اگه به خدا اعتقاد داری دنبال نشونه نگرد تلاش کن خودش به موقش همه چیزو درست میکنه
هر چیزی تو زمان خودش ارزش داره حتی تاوان دادن
وقتی زندگی آدمو نابود میکنن چه اهمیتی داره حالا ۱۰ سال بعدم تاوان بدن
واقعا چرا؟ من تا جایی که یادمه نه خواستم دل کسیو بشکنم نه دوست داشتم کسی رو اذیت کنم نه ازار برسونم به کسی ولی یکیو میبینی انقدر خودشو بالا میبینه جواب سلامتم نمیده بعد خدا انگار اون بنده ی سوگولیشه همه ی اتفاقای خوب، خوشحالیا حتی آبرو و اعتبار هم بهش میده. کاش میشد بری یقه خدا رو بگیری ازش بپرسی مگه اونا برات چیکار کردن انقدر هواشونو داری و ما رو ول کردی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز