مرد دوست داره حرف، حرف خودش باشه و همه چیز به میل خودش باشه.
حالا یک خانم آگاه و زیرک نمیاد طوری رفتار کنه که این حس اقتدار مرد رو زیر سوال ببره... حتی خواسته هاشو طوری بیان میکنه که اون مرد با جون و دل خواسته هاشو برآورده میکنه.
مثلاً یک زن آگاه به جای اینکه وای تو اصلا ما رو نمیبری مسافرت... فلانی رو ببین هر روز تو گردش و سفرن... ما به حسرت سفر مونده تو دلمون و... به جایش میگه: احسان من دلم خیلی سفر میخواد... خیلی دوست دارم برم سفر... هر وقت که توان و حوصله اش رو داشتی ممنون میشم ما رو یه سفر ببری.
یا مثلا یک زن آگاه به جای اینکه بگه چرا اینقدر دیر کردی؟! چرا دیر میای خونه؟! خسته ام کردی برو پیش همون دوستات... این چه وضعشه... تو میخواستی پیش رفیقات باشی چرا زن گرفتی... میگه: عزیزمم اشکالی ندارد پیش دوستات باش. بهت خوش بگذره اما برای آخر هفته قراری باهاشون نذار چون من یه برنامه ی دو نفره برای خودمون چیدیم.
ریزه کاری زیاد داره عزیزمم. در کل حس اقتدار برای مرد مثل اکسیژن میمونه. خیلی از زن ها هستن که نه زیبایی دارن نه تحصیلات و نه هیچ خاص دیگه ای اما یه طوری به مرد اقتدار میدن که اون مرد حاضره همه چیزش رو رها کنه و در بست در اختیار اون خانم باشه.