سه روزه انقدر دلم گرفته نمیدونم چرا حالم خوب نمیشه من سنتی ازدواج کردم حدودا هشت سال پیش هفت ماه بعد ازدواج فهمیدم شوهرم با دوست دختر مجردیش در ارتباطه باردار هم بودم.
خلاصه ک گذشت تا هفت سال بعد بچه ی سومم رو باردار بودم متوجه شدم بازم شوهرم با اون دختر در ارتباطه اونم با جنگ دعوا گذشت الان دوسال میگذره بارها دیدم همچنان با اونه اخلاقش بد بود بدتر شده هم با من هم با بچه ها اصلا دوست نداره خانوادمو دعوت کنم منم فقط خونه بابام میبره اونم ماهی ی بار دیگه هیییچچچ جاب شدت هم ب باجناقاش حسودی میکنه و میگه آبجیات خرا. بن میترسم دعوت کنمشون دعوا درست کنه خییییلی تنهام خیلی ها ی چیز میگم ی چیز میشنوین شرایط طلاق ندارم ن در آمد دارم ن خونه ک بچه هامو ببرم داشته باشمم نمیده بچه هارو اگه من برم شرایط بچه هام خیلی بدتر میشه ب چشم کیف پول هم نمیتونم ب شوهرم نگاه کنم و بیخیال باشم چون هم پول نمیده هم دوسش دارم اون دختر میدونه شوهرم زنو بچه داره ولی میگه ک خیلی عاشق شوهرمه منم کم آوردم انگار ک واقعلا عاشق همن فقط بگید چجور تحمل کنم
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
این همه آمارشو داری ولی نمیری همه جا آبروشو ببری؟میخوای ادای آدمای خوب و مظلوم رو در بیاری تا توی نبری حق علیه باطل پیروز شی؟؟؟هیچکی با مظلومیت ب هیچ جا نرسیده
بزن ب در کولی بازی برو هم توی دانشگاه هم محل کارش آبروشو ببر
وقتی میام نی نی سایت ی صلوات شمار دستم میگیرم و با نام و یاد خدا شروع میکنم ب صلوات فرستادن😁
دختره اهل ی شهر دیگس ولی بخاطر شوهر من اومده شهر ما سال هاست
باهاش حرف زدی؟!
مگه میشه هفت سال با همون
خب تهش چی؟!
نکنه عقد کردن؟!
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.