سلام یساله عقدم تو این یسال خیلی مادر شوهرم بدمو گفته و پشتم حرف زده و ابرومو برده خیلی دلم شکسته بعد جالب اینه همشون تو زندگیم دخالت میکنن شوهرمم چون خانوادشه هیچی نمیگه منم احترام نگه میدارم چیزی نمیگم یکی از جاریام فامیل خودم میشه بعد اونم جدیدا به کارام کار داره خودش با سیاست رفتار میکنه همه دوسش دارن چون خواهر زاده ی مادر شوهرمه خانواده شوهرم اونو دوس دارن ولی از من و جاری بزرگم بدشون میاد دیشب فامیلا پدر شوهرم اومدن خونه مادر شوهرم اینا بعد جاریمم اومد منم رفتم اونجا جاریم فقط سفره پهن کرد و ظرف شست نشست بیشتر کارا افتاد برا من و خاهر شوهرم بعد آخر شب میخاستم برم بعد جاریم گفت میری نمیخوابی اینجا گفتم نه بعد گفت پس فردا صبح بیا الکی گفتم باشه
چون انتظار داره من برم خونه مادر شوهرم کار کنم ولی اون نه اگه من عروسم اونم عروسه تنها فرقمون اینه که من عقدم اون عروسی کرده رفته زیر یه سقف خیلی بدم میاد دخالت میکنن هم این جاریم دخالت میکنه هم مادر شوهرم هم زنداداشم چیکار کنم چیزی هم نمیتونم بگم که ناراحت شن فقط میتونم به حرفشون گوش ندم الان الکی به جاریم گفتم میام ولی نرفتم وقتی خونه مادر شوهرم نمیرم شوهرم ناراحت میشه چون خانوادش باهاش بحث میکنن میگن چرا نمیاد میشه راهنماییم کنین