2777
2789

سلام بچها من امروز با خواهرم رفتم بیرون،دوست پسرم باهاش صحبت کردم قبلا گیربود میگفتم من همون ۹ ۹/۳۰برمیگردم جایی باشم ۹نشده زنگ زد گفت کجایی برگرد،گفتم دارم برمیگردم۹زنگ زد گفت از کیه داری برمیگردی چیکار میکنی از کجا داری برمیگردی مگه فلان،صداشو برد بالا قطع کردم روش،بعد چنددیقه زنگ زد گفت گوه میخوری دیر میری که دیر برگردی منم برگشتم جوابشو دادم باهمون کلمه ای که استفاده کرد و بحثمون شد گفتم واسه ۱۰دیقه زنگ زدی داری فحش میدی بهم چرتو پرت میگی فلان،عربده میزنی..گذشت بازم زنگ زدم گفتم دم فلان جام انقد بی تربیتی میکنی بی احترامی میکنی واسه چنددیقه دیر رسیدن،خلاصه اومدم خونم همینارو بهش گفتم تو اس ام اس

گفتم میتونستی اروم تر بااحترام بگی من نگرانم دیروقته سریع تر برگرد و باقی حرفای بالا..جواب نداده زنگ و پیامم نزده من بنظرتون زنگ بزنم بهش یا نه؟وایسم خودش پیام بده

رابطمون جدیه و خانوادها خبردارن منتظرم وضعش اوکی شه،خیلی چیزارو بخشیدم و گذشت کردم ولی متاسفانه سیاست تو این چیزا زیاد ندارم خیلی وقتا از پس بحث و دعواها براومدم یکارکردم درست شه،دارم کتاب زنان زیرک میخونم تاالان خیلی خوب بوده

عزیزم این چه وضعشه😐توی دوستی گوه خوردی واژه قشنگی نی

وای خیلی بدتره دعواهامون،عصبی میشد قبلا حتی فحش های بدهم به هم میدادیم شروع کنندش اون بود البته،الان خیر سرش بهتر شده مثلاااا 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مال ما تو دوران نامزدی همش قربونت برم و فدات بشم بود الان نمیتونیم همدیگرو تحمل کنیم 

تو که دوست پسرته اینجوری حرف میزنه وای به خال زمانی که زنشبشی 

حتما پنج دقیقه دیر کنی میخواد بیاد تو خیابون بگیره زیر مشت و لگد 

مال ما تو دوران نامزدی همش قربونت برم و فدات بشم بود الان نمیتونیم همدیگرو تحمل کنیم تو که دوست پسرت ...

ببین دنبال مشاور ازدواج درست حسابیم یجا رفتیم زنیکه فقط دنبال پول بود حرفتو قبول دارم ولی نمیدونم چرا نمیتونم جداشم ازش ۳ساله باهمیم عصابم خورد میشه ازش واقعا نمیدونم چیکارکنم مشاور خوب اگر میشناسی ممنون میشم بهم بگی

تجدید نظر در انتخاب... یا واقعا هار هست و بلد نیس کنترل کنه خشمش رو که خب این خیلی بده

پس فردا هزار جور مشکل و ناراحتی و مسولیت و .... هی میخواد عربده بکشه!

یا داره ادا غیرتی ها و ... درمیاره که اینم بده

ادت عه دیگه

ببین دنبال مشاور ازدواج درست حسابیم یجا رفتیم زنیکه فقط دنبال پول بود حرفتو قبول دارم ولی نمیدونم چر ...

نمیتونی جدا شی چون وابسته شدی 

کسی واقعا دوست داشته باشه از گل نازک تر بهت نمیگه 

حداقل تو دوران دوستی رعایت میکنه و برای اینکه ناراحت نشی حرمت نگه میداره 

هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت 

عزیزم با چشم باز تصمیم بگیر و خودتو تو منجلاب ننداز 

من مشاور خوب نمیشناسم اما زیاده یه کم سرچ کن و برو پیشش 

تجدید نظر در انتخاب... یا واقعا هار هست و بلد نیس کنترل کنه خشمش رو که خب این خیلی بدهپس فردا هزار ج ...

شوهر منم اصلا کنترل خشم نداره 

بعد از چهارده سال مه باهاش زندگی میکنم جوری شده که میدونم نقطه جوشش چه زمانیه نمیزارم به اون مرحله برسه و گرنه قبلا که منم جوابشو میدادم و بله‌اش بحث میکردم خیلی کتک خوردم ازش 

نمیتونی جدا شی چون وابسته شدی کسی واقعا دوست داشته باشه از گل نازک تر بهت نمیگه حداقل تو دوران دوستی ...

حرمت رابطه و دوستی ما که کلا از بین رفته دلم میخواد جدا شم اما میگم حیف اینهمه خاطره که ساختم حیف اینهمه روز عکسامون فکرامون درمورد اینده

قدرتشو ندارم همش ۲۲سالمه اون ۲۴ ازطرفی به حرفامم گوش نمیده اخه،انقدر گفتم مثلا برای سرمایه گذاری طلا بگیر حتی سوتی همونم یبار نخریده بگه برای دلخوشیش بخرم،دلم پره ازش انقد دارم بگم ولی خب که چی :) از رفتاراش تو اینده ام میترسم

شوهر منم اصلا کنترل خشم نداره بعد از چهارده سال مه باهاش زندگی میکنم جوری شده که میدونم نقطه جوشش چه ...

دقیقااا خودشم به من میگه مثلا تو میبینی عصبی میشم ری اکشن نشون نده ارومم کن حتی بی احترامی میکنم،وقتی اینکارو میکنم واقعا جواب میده ولی یوقتا تحمل ندارم اونکه جای من نیست بی ادبی میکنه منم جوابشو میدم میگم تو توقع داری موقع بی ادبی و فحاشی کردنت سکوت کنم منم نمیتونم

نسل الان دور از جون تو سری خور نیستن دوست ندارن کنترل بشن ولی اون اینو دوست داره

دقیقااا خودشم به من میگه مثلا تو میبینی عصبی میشم ری اکشن نشون نده ارومم کن حتی بی احترامی میکنم،وقت ...

منم همینجوری بودم به شوهرم میگفتم نمیتونم جواب فحاشی هاتو ندم 

نتیجشم می‌شد کتک های شدیدی که ازش میخوردم 

با این‌ اوصافی که داری ازش میگی هیچجوره نمیتونی زیر یه سقف باهاش زندگی کنی 

سنت هم کمه و هر دوتون خام و بی تجربه هستین 

زود تصمیم نگیر دوست من. خودتو بدبخت نکن 

خواهر منم شرایط تورو داشت. تو دوران نامزدی شوهرش فکر میکرد مردانکی و غیرت به اینه که دم به دقیقه زنگ بزنه زنشو کنترل کنه و اگر دو دقیقه دیر جواب میداد میومد دم در خونمون و عربده کشی میکرد 

تو همون دوران مامانم به خواهرم گفت وکیل برات میکیرم طلافتو بگیر این پسره به درد زندگی نمیخوره . ولی خواهرم مثل شما وابسته بود و بدیاشو نمیدید. گفت ازدواج کنیم خوب میشه 

اما وقتی ازدواج کردن صد درجه بدتر شد و پسره به هیچ صراطی مستقیم نبود و خیلی غد و یک دنده و عصبی و بددهن و دهم بین بود 

فکر کن خواهرم دختر جوون و خوشگل رو ول میکرد با دخترای هرزه میرفت شمال 

آخراش به خواهرم میگفت طلاقتو بگیر برو نمیخوامت اما بازم خواهرم میگفت دوسش دارم 

انقدر گفت طلاقتو بگیر که دیگه طلاق گرفت 

بعد از پنج سال جدا شد و الان از اون موضوع هفت هشت سال میگذره اما روحیه و اعصاب خواهرم دیگه مثل قبل نشد و با اینکه دوباره ازدواج کرده و یه بچه کوچیک داره و خدا رو شکر شوهرش خوبه اما روحیه اش خرابه 

تو این کارو با خودت نکن عزیزم 

میدونم وابسته شدی و دل کندن سخته برات 

اما دوست پسرت مثل دندون خراب میمونه درش بیاری بندازی دور خیلی به آرامش میرسی 

سنی هم نداری موقعیت های خوب برات میاد 

اما با این ازدواج کنی بدبخت میشی و اونوقت هر شب باید ازش کتک بخوری و بشینی آخر شب با گریه تاپیک بزنی که خیانت میکنه و کتکم میزنه و دهن بینه و غیره 

دوست پسرت هم بچه است . ۲۴ سال سن خوبی برای ازدواج پسر نیست هنوز به بلوغ فکری و عقلی نرسیده و تو هر کاری کنی حرف تو کله اش نمیره و حرف حرفه خودشه 

باور کن انگار که خواهرمی دارم اینا رو برات مینویسم و دلم میخواد بِکنی از اون رابطه ی سمی و خودتو نجات بدی 

منم همینجوری بودم به شوهرم میگفتم نمیتونم جواب فحاشی هاتو ندم نتیجشم می‌شد کتک های شدیدی که ازش میخو ...

ای بابا تاپیکاتو خوندم رابطه کامل هم که داری باااهاش 

آخه رو چه حسابی با کسی که هیچ تعهدی بهت نداره رابطه داشتی 

ای بابا تاپیکاتو خوندم رابطه کامل هم که داری باااهاش آخه رو چه حسابی با کسی که هیچ تعهدی بهت نداره ر ...

اصلا رابطه که یهویی شد یعنی اون اصلیش یهو سر سهل انگاری پیش اومد..🤦🏻‍♀️میگم شاید وابستگیمم سراینه ولی تموم حرفات حقیقت داره حتی یه تایمی به خانوادمم فحش میداد همیشه بهش میگفتم چجوری باهات رو اینده حساب کنم میگفت نه درست میشم چندبار کات کردم میومد میگفت درست میشم فلان ولی بعد که بهم برسه و ازدواج کنیم دیگه ترک کردنی وجود نداره که بخوام بانبودم ادمش کنم

خیلی ناراحتم چرا قسمت من این شده انقدر غصه میخورم خدامیدونه سنی ندارما کلی ام خواستگار بخاطرش رد کردم حتی همین روزا دونفر خواستن که کسی رو به من معرفی کنن قبول نکردم شرایط مالیش بدبود یکم داره بهترمیشه 

فقط یه قدرتی میخوام بکنم ازش یچیزی که خودم ول کنم برم هیچجوره برمگردم

همینجوری خیلی از‌مهرش به دلم کم شده خودم میفهمم حس میکنم چندتا چیز دیگه از اینکارا ازش ببینم میتونم راحت دل بکنم برم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792