ن اصلا بهم نریخته بودم فقط احساس سنگینی داشتم.ی جس بدی بود.جالب اینه من دعوام شد همین خانوم برگشت گفت نکنه کسی دعات کرده یهو دعوات شده اینجوری😑😐بعد ک اسم مامانمو میخواست.اسکل.منم ی اسم الکی دادم بمن میگه اوف طالع تو عقرب و خیلی بدو افتضاح و تو سمی واسه نامزدت.جالب اینه میگفت میخوای واسطه گری کنم برات باهات اشتی کنه🙂گفتم باشه الان شمارشم برات میذارم حتما.خیلی سمی بود.
همون احساس سنگینی منظورم بود که گفتم
ان شاءالله که خیر هست برو اسپند یا عود دود کن ، انرژی های منفی رو دور میکنه
از قدیم هم گفتن تعریف زندگیتونو به بقیه نکنید هیچ وقت
به مامانت یا بابات بگو ببین واسط میشن بینتون ؟
نمیگم بالاتر از خداست
ولی خود امام حسینم سرسو بریدن خدا مگه همون موقع چماق برداشت زد تو سر اونایی ک کشتنش.نه.ب مرور ک حتما جواب کارشونو میگیرن.منم‌نگفتم بالاتر از خداست اما خدا خیلی وقتا سکوت میکنه بندش تا اخرش بره بعد میزنه توسرش خیلیاشونم این دنیا پس نمیدن میبرن اونور
خب پس دلیل اصلی دعواتون همیت بوده
الان خانواده هاتون در جریانن ، تو یکی از تاپیکات خوندم ک گفتی رابطه هم ازت خواسته ، تا کی باید انقدر ارتباطتون کم باشه ، ب نظرم به مادرت بگو حتما دعوتش کنه ، خواستگاریت اومده؟ اگه اومده وظیفه هست که مادرتون حداقل یکبار دعوت کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز