چن روز ماموریت بود دلم براش پر میکشید اونم بقول خودش دلش برا من پر میکشید
حدود ساعت یازده رسید خونه من دیدم این از پارک ماشینش تا بیاد خونه طول کشید نگو رفته پیش خواهر برادراش تو یه ساختمونیم
نیم ساعت پیششون بود شایدم چهل دقیقه
ناراحت شدم راستش من اینقدد بیتابش بودم
اول خاستم پیام بدم چرا دیر کردی بعد گفتم نههه نیفهمه بیتابش بودم خودمو زدم به خواب
اونم اومد خونه و بیدارم کرد منم سوری بیدار شدم گفتم عشقم رسیدی من طهر نخابیدم نمیتونم چشامو باز کنم باز خودمو زدم به خواب
تااا بیس دقیقه هر کاری کرد بیدار نشدم
امروز صبح ناراحت بود میگف تو اگه واقعا بیقرار من بودی دیشب خوابت نمیبرد منم گفتم خب تو دیر کردی 😎