ما توی روستا زندگی میکردیم منزل اون خانم توی شهر بود منزل ما یک منزل روستایی بود و خلاصه با اینکه پدرم شاغل بود ولی زندگیمون ساده بود گاو و گوسفند و اینها نداشتیم چون پدرم کارمند دولت بود فقط زندگی ساده ایی داشتیم که فکر کنم اوتهم حاصل مدیریت نکردن والدینم بود
خلاصه ما همیشع خانوادکی میرفتیم منزل برادر این خانم با اینکه این خانم کنار منزل برادرش زندکی میکرد هیج وقت ندیده بودیمش