امروز من صبح رفتم دانشگاه
دوستامو دیدم
کلی خندیدیم
گفتیم مسخره بازی دراوردیم
بعد برگشتم به یه بهونه ای مامانو بردم بازاربراش هدیه روز زن گرفتم
بعد دوتایی رفتیم ازین سلفای خیابونی 😁ساندویچ کثیف زدیم بربدن*خدایی خیلی سخت بود توی خیابون هم پرستیژتو حفظ کنی هم غذا بخوری*
برگشتنی برای طفل صغیر خانواده یه چیزی گرفتم خوششحال بشه
اومدیم خونه سرسری لباسامو عوض کردم دوباره رفتم دانشگاه به امتحان بعدیم رسیدم
اینک امروز برای خودم وقت گذاشتم و همش سرم با ر ل م گرم نبود خوب بود
هرچند همیشه وقتی بیرونم زنگ میزنه و مجبورم از جمع دوستام بیرون باشم و حرف بزنیم
و همیشه با این جمله من مهم ترم یا دوستات دهنمو میبنده
😁ولی امروز تصمیم گرفتم یکممم خودمو انتخاب کنم هرچند نااراحت شدد