خواهرش مخصوصا یادش میداد برا من خرج نکنه
فک کن همسرم گیر میداد تا من به پول خودم شلوار و مانتو خریدم
بعد تعریف کردم خواهرش مثل حسرتیها
خوشبحالت پسر مردم برات میخره
منم بی زبون
البته قبلش یکی دوبار گفتم به پول خودم خریدم
میزدن صحرای کربلا پول تو و اون نداره