وقتی آوردنم تو بخش سرمو تکون ندادم بخاطر بی حسی همونطور صاف شوهرمو دیدم ک ب من و بچه نگاه میکنه گریه میکنه این طرف هم مامانم هق هق داره اشک میریزه بعد یکی برا خودش رفت اون سر راهرو گریه میکنه یکی هم اون یکی سر راهرو! صدا میکنم بچه رو بلند کنین ببینم شوهرم ک انگار بعد ۲۰ سال بچه دار شده (۶ ماه بعد عروسی خداخواسته باردار شدم) مامانم هم انگار چند سال برا نوه حسرت کشیده هر دوشون متولد ی روزن تو خرداد عنقدرر گریه کردن پرستاره گفت این الان مامان شده حساسه عنقد جلوش گریه نکنین دیگه داشت گریه م میگرفت
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉