خواهرشوهرم بهمون گلایه کرد که چرا من نخواستم بچش بیاد خونمون

دختر فرق داره تا پسر اونم 13 ساله 

واقعا مهم نیست بذار منزجر بشن 

وقتی انقد درکشون پایینه که هر روز پسر نوجوان رو چند ساعت میفرستن بنده خدا استارتر توصیح هم داده ولی باز دست بر نمی‌دارند 

والا عجیبه 

به خدا همه ظرفیت مهمون داری رو ندارن 

شاید بنده خدا بخاد بخوابه بخاد یه چیزی بخوره 

بخاد اصلا لخت بگرده تلفن حرف بزنه

دوره گروهی زندگی کردن گذشته 

به خلوت ادم ها احترام باید گداشت 

ترس نداره ولی فردا تو خانواده شوهر همش میگن تو حساسی تو‌مریضی دیوونه ای ، بچه های ما که چیزشون نشده ، بچه توهم چیزیش نمیشه ، تو زیادی بزرگش میکنی 

کلا اینجور عروسا رو یه دیوونه حساس میبینن

میگه هفته ای یه بار اون نوجوون هم عاشق بجه داییشه دلش براش تنگ میشه. 

البته من جای خواهر شوهر بودم خودم دو هفته یه بار سر میزدم و پسر رو مجاب میکردم که یه کم به دلتنگیش غلبه کنه.

والا هفته ای یک بار واسه خواهر زاده شوهر زیاده برای خانم شیر ده 

آدم باید منتطر بشه دعوتش کنن 

وگرنه همینطور بی احترام و بی عزت میشه 

اصن تعجب میکنم پسر 13 ساله تنها میره پیش خانوم شیر ده چند ساعت اخه زشته اصن حتی بچشو هم بخواد پوشک کنه زشته

نمیدونم والا من از دید اون پسر بچه نگاه کردم.

این خانم هم زیادی سخت میگیره این دوران میگذره و نهایتا خودش و بچه اش منزوی میشن.

من ب خاطر بچه نمیگم حتی خودشم راحت نیس چند ساعت پسر 13 ساله تو دست و پاش باشه شیر دهی و اینا داره

اصلا پسرا تو این سن بلوغ براشون اتفاق میفته 

فوق العاده کنجکاو هستن و...

اره دقیقا حتی خیلی زودتر... اگه دختر بود باز عیبی نداشت

دید پسر بچه منطقی نیست هر چیزی که بچه میخاد رو نباید بهش بها داد 

بفرستند ورزش و آموزش 

 یه طوری سرش رو گرم کنن که برای دیگران مزاحمت نباشه 

ااع

مادرشوهر منم همیشه میگه حساسیته 🤣😂😂

چه همشون باهم هماهنگن

نه ، موضوع بو داره

فکر نکنم پسر به اون گندگی بخواد برای بچه مدام بره و بیاد

دلشونو نشکون ولی خیلی با ادبانه متوجهشون بکن