ساله ازدواج کردم وهمیشه خانواده شوهرم شروع کردن ومن پاپیش گذاشتم نذاشتم رابطه ای بهم بخوره این دفعه که پدر شوهرم فوت کرد همه کار کردم ولی بازم اخلاقای بدشون کم نشد تا اینکه من اسباب کشی داشتم وبهشون گفتم چندو سیله دارم بذارین انباریتوت ولی برداشتن گفتن ما جوش میزنیم اینارو نیارین ما جاهم نداریم خیلی ناراحت شدم خیلی دیگه گفتم کوتاه نمیام وخونشونم نرفتم وحالا خواهرشوهر مجردم که همه کارا زیر سر اونه گفته خانمت مقصره مادرمو مریض کردین ، شوهرمم ناراحت مادرشه ، گفت خانم حق باتوهست ولی دلم برای مادرم میسوزه، گفتم بخدا منم دیگه نمیکشم همش دنبال حرفن ، از اون روز یه زنگ نزدن کجایی ،حالا شوهرم زنگ زده میگه بخاطر مقام مادر بریم پیشش گفتم من نمیام اگر مادرت منو میخواست غرورش میذاشت کنار یه حالی میپرسید بخاطرشون رفتم زیر وامی که باید اونا پولشو میدادن ولی افتاد گردن من تو این گرونی من باید قسط بدم انصافه بخدا
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
من 5 سال همه باجی دادم همه توهینی شنیدم یه جا وایسادم دیگه دیدم چقدر بی حیا تر از این حرفان پای همه چیییش وایسادم و عین خودشون پرووو شدم 2 ساله کامل قطع رابطه کردم . خونه رو عوض کردیم پارمون کرد مامانش / بعد اومد خونمون گفت کادوی خونتونو گم کردم ....