جریان اینه که داداش و زنداداش من باهم دوست بودن بعد ازدواج کردن میشه گفت خط قرمز خانواده زنداداشم همین موضوع بود دیگه هرحوری شد این دوتا باهم ازدواج کردن
بعد عقد مادرزن داداشم هی تیکه مینداخت بهشون دیگه اخریش این بود که گفته بود ازدواج شما حرامه داداشمقاطی کرده بود نمیگم کار خوبی کرده بود ولی خب داداشم یکممتعصبه رو زنش و خاتوادش دیگه قاطی کرده بود و متاسفانه توهین کرده بود
بعد اون ارتباط اینا محدودتر شد زنداداشم اومد خونه ما تا عروسیش که قسمت نشد عروسی بگیره رفت خونش
جهازم خریدن براش ولی کم در حد وسایل بزرگ
بعد بارداری زنداداشم اینا با اینکه فهمیده بودن ولی خب هییچی خبری نمیگرفتن از دخترشون و ما وقتی دیدن خبری ازشون نیست برداشتیم اوردیم خونه مامانم تا خودمون مراقبش باشیم
چند وقت پیش گادرش بیخبر اومداینجا دعوا که انتظار سیسمونی از من نداشته باشین همکنطور که خبر نداشتیمچجوری باهم جیک تو جیک داشتین الانم فک کنین نمیدونیم طناز حاملست