من هر بار دلم میشکنه حتی از سمت کسی که دوستش ام ندارم میشکنم نمیدونم چرا خدا همش از یه راه امتحانم میکنه
نمیدونم چرا سربلند بیرون نمیام
حالم یجوریه از تنهایی خیلی میترسم به قدری احساس بی کسی میکنم دلم میخواد یه نفر بغلم کنه بگذره میگذره
ولی به بغل کسی ام اعتماد ندارم
همیشه همه ترکم کردن واقعاً خسته شدم از این همه وابسته بودن و ترس از تنهایی یکی نیست بگه خب چه مرگته حالا کسی نباشه فکر کردی تنها نمیرسی به آرزوهات
اضطراب دارم استرس نیست دیگه ته دلم ماهاست دلشوره هست نمیدونم چرا نمیگذره