سلام خانوما من تو عقدم
اومدم خونه مادرشوهرم و همسرم کار داشت مجبور شد بره
از صبح نبود دو سه ساعت اومد دوباره رفت
میگم مجبور میتونست نره ها بخاطر من ولی ی خورده عقب میوفتاد تو کارش ولی رفت
حالا من والا حوصلم واقعااااا سر رفت هیشکی هیچ حرفی نمیزنه
یه جای درست نیس دراز بکشم
خاهرشوهرم مدام درحال نق زدنه و میمونه تو اتاقش۱۷ سالشه
اعصابم خراب شد
بخدا دست من نیس عمرا نمیموندم
میخام ببخشیدا برینم ب شوهرم بگم متاسفم ک گذاشتی رفتی با اینکه بش گفتم منم بیام نزاشت(حالا میخاد بگه سرد بود بخاطر اینکه اذیت نشی) بش میگم بخاطر اذیت نشدنم میشد ک نری ولی رفتی من دیگ بیشتر از چند ساعت تو خونتون نخاهم موند
بخدا خونواده من خیلی برا شوهرم ارزش قائلن
اگ یه موقع تنها بمونه مامانم هزاربار زنگ ک بیا تنهاس
داداشم و میشونه کنارش خودش هی باهاش حرف میزنه
اونوقت خاهرش پاشد غروب رف بیرون یه تعارف نکرد توام بیا
درکل ک همش تقصیر شوهرمه ک منو تو این شرایط گذاشت