بابام نمیزاره با دوست پسرم برم بیرون

بله

مشکلم زدناشه

والا راستش با توجه به تجربه ای که دارم تو روابط لانگ که همو نمیبینین سریع باید جدیش کنین.اگه میخوادت سریعا باید جدی کنه.من خب همسرم مشهد بود خودم تهران،چون پیشم بود باهاش رلو ادامه دادم.وگرنه اصلا اهل لانگ موندن نبودم.

متاسفانه خاک میکشه بدم میکشه،یه پسر دختر همشهری و در دسترس خودشو ول نمیکنه بیاد با دختری که چند صد کیلومتر اون ور تره بمونه،مگر سریع نامزد کنن و رسمی بشه و برن پیش هم.بعدم پسرا ترجیحشون دختر همشهریشونه کلا.واسه همین میگم اگه قصدش جدیه باید پیشت زندگی کنه،یا زودتر رسمی کنه.وگرنه سرد میشه و پای نفر سوم میاد وسط.

راضی هستی؟ 

آره خداروشکر 

نه تا جایی که شناختم این جوری نیست من مشهد هستم اون رشت نمی تونه بیاد شهر ما زندگی کنه به خاطر اینکه شهر خودشون خونه داره شغلش اون جا هست هرچند مامانم نمی دونه باهاش در رابطه هستم گفته من دختر با شهر دور نمیدم چند تا خاستگار هم از شهر های دیگه داشتم رد کرده تازه 2 سال از من کوچیک تر هست نمی دونم خانوادم چه واکنشی نشون میدن بفهمن 

خدا رو شکر انشالله خوشبخت و عاقبت بخیر باشین 

برای من دعا کن به عشقم برسم باهم ازدواج کنیم خانوادم دست از مخالفت بردارن 

خب نمیشه ایشون بیاد با پدرت صحبت کنه و زیر نظر خانواده ها با هم آشنا بشین اگر مناسب هم بودین ازدواج کنین؟

به شناخت نیس

همشون همینن.اونم الان چون سنش کمه جوگیر شده.مردا خیلی دیوث تر از اونن که بتونی بشناسی،به آنی فراموشت میکنن.

دختر همشهریشون ارجحه به اونی که دوره‌ و سالی یه بار میبیننش.

جدی میگم.

رو لانگ حساب نکن مگر جدیش کنه.سریعم باید جدی کنه.

البته میدونم گوش نمیدی چون الان تحت تاثیر احساساتی.

ولی خب من گفتم.

ای بابا

خانوادش در جریان هستن من کلی با مامانش چت می کنم تلفنی و تصویری حرف می زدم با باباش تصویری حرف زدم قرار شده قبل یا بعد از سربازی بیاد خاستگاری 

ی کلاس بپیچون باهاش برو بیرون