از دیروز اومده سراغم
زمستونا که آفتابی در کار نیست این مدلی میشم پی ام اسم هستم تازه
هردو در نهایت میمیرند رو خوندم دیروز چون حالم خوب نبود، بدتر شدم. امروز هم دیلی یه بنده خدایی رو میدیدم طرف عاشق شده یه مدت باهم بودن و عشقش فوت شده
من چرا کسی عاشقم نمیشه؟ شاید اینکه بخوام یکی عاشقم شه زیاده خواهی باشه ولی دوست داشتن چی؟ چرا کسی دوسم نداره؟ خیلی دلم میخواد اون عشقی که هردو زخمای هم رو درمان میکنن تجربه کنم. ولی فقط افراد سودجو و لاشی به من نزدیک میشن و وقتی اون چیزی که میخوان رو بهشون نمیدم، یا دختر خوشگلتری رو پیدا میکنن میذارن میرن.(تا الان رل نزدما)
حس میکنم نمیتونم از سرنوشتم فرار کنم. سرنوشت من اینه دوست داشته نشم و تنهایی از پس کارا بربیام