بچها واقعا به آدم حس بی ارزش بودن میدن بخصوص به بچم ک خیلی هم حساسه مثلا پسر عمه اش رو خیلی بهش بها میدن ولی ب دختر من اصلا چون همسن هستن خیلی تو روحیش تاثیر میذاره زیادم نمیریم شاید چند ماهی یکبار ولی اینکارشون و بی محبتشون قلبم رو ب درد میاره ک مثلا دخترم شاهد محبت کردن عمو یا عمه اش به پسرعمه اش هس اینم کنارشه دریغ از ی دست محبت آمیز رو سرش ما ن اینکه خدای آدمای بدی باشیم خیلی هم محبت میکنیم واحترام میذاریم ولی کلا تو حرص و حسرت هستن تعادل رفتاری ندارن حتی بت خودمون حالا ما آدم بزرگیم و از پس خودمون برمی‌آید نمیخام دختر تصورات از خانواده شوهرم خراب شه همش بهش میگم دوست دارن که این حس بدی اگه داره بوجود نیاد خیلی بچه اس ۴ سالشه مگا میشه آدم ی بچه رو دوس نداشته باشه خدای
من پدر مادر خودم و همسرم رو دعوت کرده بودم خونمون
ازبیشعوری وبی فرهنگیشونه
خونه مادرشوهر جاتون خالی خوش گذشت
داداشم باغ شام دعوت کرده بود رفتیم برگشیم من اومدم خونه شوهرم ی سر رفت خونه باباش .
ب من بی احتررامی کردن نمیرم
خیلی کم پیش میاد بری خونه مادرشوهر حالت نگیره
باوجودی ک سن و سال بالای هم ندارن و میبینم که برای بچه دخترشون چیکار میکنن ولی شاید سالی یکبار از بچه برادرشان ی احوال نمیگیرن خودمون هم گذاشتن کنار البته شاید بخاطر فاصله طبقاتی هم هست خدایا لطفا بخاطر دخترمون برام بساز بذار حسرتش رو ما با چیزای دیگه جبران کنیم . لطفا برای امضای دعا کنید واقعا قلبم شکست دیشب فقط باید مادر باشی
مث مادرشوهر منه دقیقا چون پسر دوسته غش میکنه برا بچه خواهر شوهرم از بچیگم خودش بزر گش کرده خواهرشوهرم شاغله و دختر منم سه سالشه قشنگه میفهممه اینم نه بغلش میره ه دوسش داره نه چیزی
ما هم رفتیم خونه مادر شوهرم ، مافیا بازی کردیم خوش گذشت ، بنده خدا یه شالگردن و کلاه برام بافته بود بهم دادخیلی قشنگه ، امروزم اومدم سرکار حس کار نیست همش با کامپیوتر شرکت تو سایتم
منم خونه ی مادرشوهرم برم تا صبح باید بشینم خودمو عذاب بدم از فکروخیال که چرا اینطوری رفتار کردن چرا بی احترامی کردن، خداروشکر دیشب رفتیم خونه مامانم
شاید چون دیر به دیر میری اونا هم اینکارو میکنن یا مثلا بقیه نوه هاش بیشتر پیشش میرن از عمد به اونا محبت میکنه
منم خونه مادرم بودم خیلی خوش گذشت
عزیزم جایی که بهت حس بد میره نرو واجب نیست
ما خونه پدرشوهرم بودیم . البته من دیگه افعی شدم زیر بار تیکه نمیرم یا جواب میدم یا واقعا برام مهم نیست بعضی حرفاشون مگه میشه تو طایفه شوهر زخم زبون و.... نباشه .
حالا دیشب من با جاریمم قهر بودم حرفم نمیزدم ولی حالشم گرفتم
ن اصلا ما عادت داریم سر نزده نمیریم جاب بعدم ی بار الکی بخدا سر اینکه گفتم سر بچم داد نزنید ب خودم بگید از من بیشتر حرف شنوی داره چقدر بهم توهین کردن ولی بازم ب روشون نیاوردم و رفتم من آدم بی احترامی کردن نیستم یا قصد کاری کنم واقعا ذاتم بد نیست بخدا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز