چی چی؟
همسرت به تو گفت؟
پشیمونه باهات ازدواج کرده؟
الان یعنی همسرت با اون دختره ریخته رو هم؟
اسی خرده خرده میگی
ببین نمیخوام اذیت بشی از گفتنش دردی هم دوا نمیشه بگی
من میگم چون اول ازدواجته چند تا روانشناس خوب و عالی درجه یک برو
ببین نظرشون چیه
با بچه دو سال دیگه نمیشه هااااا
من داد زدم الان که گفتی زنگ بزن زنگ زدم بگو چیکار کنم با جیغ و گریه کنم پا شد زد تو صورتم .... در صورتی که شب قبلش من نخوابیده بودم همونجا بیدار شدم سر گیجه و کلی بالا اووردم معلوم بود بخاطر اعصابه ... شروع کرد دعوا و بحث و زنگ بزن به مامانم گفتم باشه زنگ زدم یهو گیر داد چرا تو این یه ماه زنگ نزدی من داد زدم گریه کردم زد در گوشم .... بازم من بخشیدمش رفتیم خرید و عادی برخورد کردم گفتن یلدا بریم پیش مامانت... یهو دو ساعت مونده بود بریم از در اومد عصبانی که تو دروغگویی و ...
یکی از اقوام ما مثل شما بودن
بعد اون دختره که با مرده اول دوست بود ازدواج کرده بود
هر دو بچه داشتن
بچشون ۵ ساله بود
جدا شدن و با هم ازدواج کردن
خب بد نیست
خوبن نیست
تو آروم باش
حرف بزن
شاید جواب داد
دو تا داد تو میزنی
دو تا اون
خب آخرشم قهر و دعوا و کشش ماجرا
ببین دردتون چیه
درمان کنید
بهش بگو خواستش از تو جیه؟؟؟
تو هم بگو خواستت از شوهرت چیه؟
به توافق برسید
اینا تجربه چندین سال زندگی مشترک هست
مثلا من تجربم میگه اگه تو دوستی فهمیدی اشتباه کردی کات کن نگو وابسته ام
اگه تو نامزدی فهمیدی نگو نمیتونم نشون کردن
اگه عقد بودی نگو دیگه نمیشه که شوهرمه
اگه عروسیت بود و همون شب تو فهمیدی نگو زشته جلو فامیل
و تا آخر .......
خیلی ها رو دیدم سر همین تفکر ها آسیب دیدن
در کل نمیشه هم سریع نسخه طلاق پیچید
مگر اینکه واقعا خیانت کرده
یا هر چیز دیگه ای که خط قرمز زناشویی هست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز