به من گفت برو از بیرون شام بگیر
اومدم خونه میبینم خودشو دوتا بچه ها نیستن
زنگ زدم میگم افق کوروش جای خونه ایم
اومدن میبینم تو هوای سرد فقط ی کاپشن تن بچه هاس
پای بدون جوراب و دمپایی
بدون سال گردن
انقد هوا سرده من خودم هم سیوشرت تنشون میکردم برای بیرون روشم کاپشن
انقد سروصدا کردم باهاش اما هنوزم قیافه ارزون بچه ها یادم میاد میخوام خفش کنم مرتیکه احمق بیشعورو