سر سفره ی شام خونه ی دوست بابام ، پسرشون روبروم بود بلند شد رفت تو آشپزخونه نشست به خواهرش گفتم برای برادرت سالاد ببر خواهرش اومد گفت سالاد نمیخوره ، بعد از گوشه ی چشمم متوجه شدم پسر بلند شده تو آشپزخونه ایستاده هی زل زده سمت من ول کنم نیست !!! 🫥حس کردم میخواد عکس العملی بهم نشون بده ولی من خودمو به ندیدن زده بودم اونم بلاخره نشست سر جاش .
به نظرتون چه عکس العملی خواست نشون بده ؟ 🤔