واقعا دیگ کلافه شدم از اینهمه بلاتکلیفی ۳ سال و خورده ای تو عقد اینهمه استرس های شدید که باعث حالت تهوع میشه از اینهمه تخریب
من اصلا تازگیا زیاد شوهرمو نمیبینم همش شیفته سر کار
هر دفعه که بهش زنگ میزنم مثلا میگم فلان کار نشد انجام بدم به "عنوان درد دل " میگم . بهم میگه چرا پیگیرش نیستی. بهش میگی از کجا میدونی که پیگیر نیستم
همش میگع تو چقدر غر میزنی تو چقدر منو اذیت میکنی
خستم کرده نه برام وقت میزاره نه هیچی وقتیم که هست یا صحبتی میکنیم همش اینا رو میگه.
امروز بهش گفتم همه اینا رو که خستم کردی
چند روز کادو تولدم ساعت بهم داد ههی میگفت دستت کن بفرس برا دوستت بفهمه چقدر خرج کردم . ساعتشو با جعبش براش اوردم تو کیفمه . بهش برمیگردونم انقدر منت برام نزاره