مادر منم سختی زیادی کشید از بچگی
پدر و مادرش مداوم با هم دعوا داشتن
پدرم کلا آدم منطقی هست خداروشکر با پدرم که ازدواج کرد
مادرم میگفت اون اوایل که دعوا یا بحثی با پدرم میکرد چشماش سیاهی میرفت و بیهوش میشد
اینقدر که فشار روش زیاد بود
الآنم اگر یک بحثی چیزی بشه بابام فورا کوتاه میاد
با وجود سختی که تو بچگی کشید حتی بعد ازدواج هم با مادرشوهرش چالش زیاد داشتند
چون مادربزرگم با ما زندگی میکرد
هم هوای مادرمو داشت اما گاهی با کنایه باهاش حرف میزد اما مادرم چیزی بهش نمیگفت
ولی مادرم خیلی تلاش کرد با وجود سختی که خودش تو بچگی کشیده مادر خوبی واسه بچه هاش باشه
مثلا قبل اینکه به دنیا بیام کلی کتاب تربیتی و روانشناسی درمورد بچه خوانده بود هم خارجی هم ایرانی
وقتی نوجوان بودم کتاب ها رو دیدم
واقعا هم مادر خوبی بود هرچند دوران نوجوانی کمی با هم بحث هم داشتیم ولی بهترین دوستمه