بیاید از بی شعوری اطافیانتون بگید تا یاد بگیرم اونطوری نباشیم

کی این اتفاق افتاد؟ الان هنوز درتون شکسته؟ 

آره درمون شکسته.دوهفته قبل

شوهرم من وبچه هام رامیذاشت خونه ومیرفت سرکار. به محص اینکه پاش رامیذاشت بیرون ازدر برادرشوهرم وزنش وسط کوچه فش میدادن ودر خونمون راازجاش درمیاوردن که دربازکن بیایم بزنیمت. رفتم شکایت کردم سه سال زندان براش بریدن پدرشوهر اشغال بیشرف که اونم خیلی بهمون فش میدادمجبورمون کرد رصایت بدیم

بروشکایت کن بیان در ببینن وصورت جلسه کنن. همین حالاهم دیرنشدا

خدا ذلیلشون کنه.همش ازروی حسادته.احتمالا هم جاریت حسادته تورو می‌کنه شوهرش رو پر می‌کرده.بهترین کارو کردی.پدرشوهرو مادر شوهرم طرف ماهستن.خیلی مارو دوست دارن.اون پسرشون رو هم دوست دارن ولی زنش عفریته هست .بنده خداها ناراحتن.پیرزن پیرمرد بیچاره پسره رو به زور هول میدادن بیرون فحشش میدادن.دلم براشون سوخت خیلی از ابروشون می‌ترسن.بیخیال شدم.اما دفعه بعد اگر کاری بکنن بهشون گفتم می‌خواهم با صدوده تماس بگیرم گفتم ناراحت نشن.اوناهم قبول کردن.شوهرمم  وسواسه میگه بزار در اینطور بمونه دوسه سال دیگه نقاشی کردیم دررو عوض میکنیم.میگه الان باید چهارچوب رو بکنیم خیلی زشت میشه همه جا کثیف کاری میشه

فرداش توی یمارستان میخواستم شکایت کنم.گفتن باید همون موقع اقدام میکردم

اره زنش پرش میکنه ولی خودش ازصدتازن زنتر یه رفتارهایی داره که من بجاش خجالت میکشم. این همه تاییدمیکنن بیماره روانیه. ولی پدروماذرش مجبورن طرفش بگیرن. حالم ازهمشون بهم میخوره این کوچکترین اقدامشه. هزارتابلاتاحالاسرمون اورده

نه دیرنشده. همین الانم میشه. زنگ بزنی بیان صورت جلسه میکنن. فقط باید یادوربین مداربسته داشته باشی که ازشون فیلم گرفته باشه یاهم شاهد داشته باشی

خدا ب اندازه قلب سیاهش سرش بیاره.میدونم چی میگی.برادرشوهرمن هم خیلی خوب بود یهو عوض شد.فک کن ما برنج می‌خریدیم می‌گفت ایناچرااینهمه برنج میخرن.چرا برای زنش النگو خریده چرا برای دختراش النگو خریده.حساب و کتاب شوهرم با منه؛یعنی خودش دوست داره من در جریان باشم و همه چیزو توی دفتر می‌نویسم.برادرشوهرم میگه زنش حسابدارش شده چرازنش اختیار دارش شده.خونمون چیزی می خریدیم صدای بردارشوهرم درمیومد.البته همه ی اینارو پشت سرمون می‌گفت.رو در رو خیلی خجالتی بود.منو یکبار هم ب اسم صدانزده.خجالتیه.مثله اینکه جلوی شوهرم و پدرو مادرش چندبار این حرفارو گفته شوهرم جوابشو نداده ب خودش اجازه داده دخالت کنه.ولی خب الان دیگه همه بهش تف میکنن از شرمندگی دوسه روز قبل دخترامو بغل کرده بود و بوس میکرد می‌گفت اشتباه کردم اومدم خونتون 

شاهد فقط پدرو مادرشه.دوربین نداریم می‌خوایم نصب کنیم

ایناکه نمیان شهادت بدن. به خدا همه این چیزهایی که میگی انگار داری شرح حال من رامیگی همه این حرفها وحتی بدترش هم شنیدم. کم کم کاری میکنن ازخونتون برید به خاطر بدرفتاریهاشون. 

نابرادرشوهرمنم میگه اززنش میترسه روسری زنش توسرشه درحالیکه مازندگی مون عادیه سروصدا ودعوا باشوهرم نداریم ایناهم ناراحتن میگن چرا

یه خانواده عمه دارم پولداااااار، خوشگلللللل.  شوهرم پسر یه عمه ی دیگمه. مرتب به شوهرم میگفتن چه طور دلت کشید این رو گرفتی؟ فقط به خاطر سبزه بودنم

خودشون تا چند سال پیش چادری و دعای کمیل و ....و بسیار متحجر

منم آزاد و رها. مرتب میگفتند این چه وضعیه می گردی

حالا من طی ماجرایی اعتقادم برگشت و چادری و ....شدم. اونا هم ازدواج سفید و باااااز. خیلی باز که باور نمی کنید. مرتب میگن این چیه میپوشی؟این چه وضعیه؟

خب بدید اجاره و بلند شید از اونجا

آره همش تقصیر شوهرمه.خیلی دوسش داره بهش جواب نمیده.الان تازه متوجه شده داداشش چه موجودیه.ولی خب بازم نمیتونه ازش دل بکنه.فک کن با داداشش رفته سرکار😐

اصلا باهاش نمی‌رفت الان داداشش عزیز شده.میگه زنش پرش کرده الان پشیمانه.میگم همین تو باعث شدی داداشت اینطور افعی بشه.مامانش هم میگه پسرم احمقه به داداشش رو داده.حالا منتظرم این سه چهار هفته بگذره من صحیح و سالم زایمان کنم.اونوقت یک پدری ازشون در بیارم.

شوهرم خواهربرادرشو دوست داره ولی اونا عقده ای هستن.اینم که ساده