عقد کنکون فامیل درجه یکم بود
بعد خواهرای یکی از خواستگارام ک رد کردم موقعی ک میخاستن برن دورم کردن ک فلانی ب مناسبت قبولیت تو دانشگاه برات کادو خریده تو رو خدا قبول کن رومونو زمین ننداز
خلاصه از من انکار و از اونا اصرار اخر قبول کردن
رفتم بزارم تو کیفم خالم گف چیه این گفتم کادوی فلانیه فوراااا داد پسرش برد پسش داد😑میگه اگه قبول میکردی ی جور جواب مثبت بود
دلم دنبال کادو هست😂مامانبزرگم میگف تو کادو ساعت بوده ک سه تومن برات خریده هوووف