امشب نامزدیم بود انقد گریه کردم حالم بده

به هیچ جات نگیرش اصلا بخاطرش به خودت سخت نگیر 

عجب دستش بشکنه

از ما یاد بگیر،پوستمون کلفت شده،اولشه بخاطر اونه عیب نداره گریه کن خالی شی😂😂

فرداشب قراره بریم خونه مادرم میترسم نیاد بهونه کنه دیگه نمیکشم

خودت تنها برو حالا خیلی هم خوبه که حتما باید حضور داشته باشه اه 

عهه عزیزم

به جز اینکه این یه شوخی بوده و چیزی نگفته ممکنه فرم بیان و شوخی آزار دهنده باشه یا دختر خاله مثلا عشوه بیاد همه شون هست دیگه فقط کلمات آدمو آزار نمیده رفتار مهمتره

قبلا چیزی بینشون بوده؟

زشت بابا جمع کن خودتو

خودت کنترل کن

عه

پشیمونش نکنی یا زده بشه از رفتارت مردها متنفرن ازین حساسیتها

باید باهاش صحبت کنی باقهر پیش نرو 

حتما این موضوع و ناراحتیت روبه بگو

تو شفا نمی گیری خدا بکشت😂🤣

بهت بگم از الان اگه بخوای حساس شی، فردا شوهرت دیگه اصلا محلت نمیزاره، جدیت نمیگیره، برا خودت شوهرت و خدا نکن فکر نکن آسمون وا شده این افتاده تو دامن تو

به نظر من بجای اینکه بریزی تو خودت و اشک بریزی با نامزدت صحبت کن بگو یه کم حساس شدم ببین چقدر آروم میشی....از همین اول زندگیت سعی کن چیزی رو تو خودت نریزی که نابود میشی

یا خدااااا 😐😐😐

روم نمیشه بگم واقعا خجالت میکشم خودم همون موقع ها هم میدونستم از لحاظ روانی مریضم 

ولی در همین حد بگم که رو هر جنس مخالفش مشکل داشتم با همه ی خانوما ی دور و برش باید فقط سلام و خداحافظ میکرد 

حتی اگه کسی میخواست باهاش حرف بزنه من بعدا دعواشو با شوهرم داشتم 

حتی این منشی های خانم یا از اون خانم هایی که زنگ میزنن برای سیم کارت یا شامپو تبلیغ یا هر چی تلفنی زنگ میزدن من عذاب میکشیدم

اصلا رو پشه مونث مشکل داشتم 

 رو بازیگرایه زن و ... خودم میدونم اصلا حاد بود وضعیتم 

جالبه اوایلش مشکل نداشتم کم کم اینطوری شدم جاریم هر خاطره ی دو نفره با شوهرمو تعریف میکرد منم سنم کم بود حساس شدم و این حساسیت هی وخیم شد و وخیم شد تا وقتی که بالاخره سررسید و لبریز شد 

البته نمیگم حق داشتم مشکلات زمینه ای هم داشتم مثل حساسیتای بی دلیل مامانم به بابام 

خوش و بشایه بابام با بعضی خانوما البته مشکل مامانم بود و بابام واقعا فقط مردم دار بود حالا شاید چون اون رفتار و خیلی با مامانم نداشت مامانم حساس بود و منم حساسیت و یاد گرفتم و با اولین تحریک سرباز کرد حساسیتم و کم کم همه ی وجودمو گرفت 

خدا منو ببخشه به خاطر اون دو سال خیلی شوهرمو عذاب دادم خیلی بعدا ازش حلالیت خواستم و البته خوب شدن هر دو تامونم سخت بود

خیلی سخت من بعصی وقتا از راه خارج میشدم شوهرم حس امنیت نداشت و ...

عزیزم اولش ادم یکم حساسه  حالا اون بنده خدا گفته بیا بشین جای من یا هر چی میخاسته جلوی تو بگه مولا من چقد ادم خوبیم حساس نشو اینجوری همیشه وقتی نیستی شوخی و خنذه میکنه با همه