من قدیم همینطوری حساس بودم حتی هزار برابربدتر ولی واقف بودم به اینکه من بسیار بسیار حساسم
شوهرم اوایل تا دو سال بنده خدا عذاب کشید و کنار اومد بعد دو سال یه روز گفت بسه دیگه نمیتونم بهت حق بدم
و من گفتم باید رو خودم کار کنم و کار کردم و خیلی سختی کشیدم
چون بلا نسبت شما من مریض بودم واقعا اصلا یه حساسیتا و گیرایه بی خود میدادم که نگو
خلاصه اونقدر تحمل کردم و رو روانم کار کردم که بالاخره فکرم باز شده انشاالله