الان چهل روز گذشته که باباش مرده اومدم خونه ی مادرشوهرم بریم سر مزار.بعد خاله ی شوهرمم بعد دو هفته اومده ،به مادرشوهرم گفت من برم پله هارو جارو کنم مادرشوهرم گفت بزار بعد اومدیم جارو کن.بعد همه رفتن بیرون شوهرم بهم گفت تو صبح تا حالا چیکار کردی گفتم یعنی چی گفت نه بگو چیکار کردی گفتم هیچی منظورت چیه گفت چطور روت شده بشینی بزرگتر جارو کنه! خاله ی شوهرمم جوونه من همین الان اومدم خونه ی مادرشوهرم وای همشم برام قیافه میگیره با اون مادرش خوش اخلاقه .عصابم خرابه چهل روزه هرروز میرم میام دوهفته که کلا اینجا بودم کمک مادرشوهرم میکردم میگفتم عزاداره حال و حوصله نداره .ولی الان دیگه خیلی ناراحت شدم گریم گرفته مگه من امضا دادم تا آخر عمر کاراشو کنم دیگه اونم جوونه هنوز پنجاه سالش نشده
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
همه مردا همینن تو اینجور مواقع من مادرشوهرم ک فوت کرده بود۱۰ روز خونه زندگیمو ول کردم خونه پدرشوهرم بودم اون همه هم کار کردم با خونریزی شدید اخر سر گفت کاری نکردی💔🥴
وَتَنَت وَطَنَم ❤چقد خوبه به عشقت برسی بعد کلی سختی🤩😍🤩😍💖